عزرائیل واقعی
تا آنجا که بیاد دارم همیشه وقتی کسی سکته میکرد و یا بر اثر یکی از بیماریها فوت مینمود و یا در برخورد با اتومبیل و یا وسیله نقلیه ای جان میسپرد اطرافیانم فوری پای عزرائیل را به میان میکشیدند و میگفتند: "عزرائیل جانش را گرفت" و یا "اجلش رسیده بود" یعنی اینکه وقت مردنش رسیده بود و عزرائیل هم طبق وظیفه ای داشته جانش را گرفته است.ا
مدتهاست که اینگونه طرز فکر به سختی رنجم میدهد زیرا علم ثابت کرده چنانچه کسی سکته کند اشکال از نارسائی قلب اوست که دیگر قدرت ضربه زدن و ادامه کار را ندارد و بناچار از کار میافتد. اینگونه مرگ بهیچوجه ربطی به جان گرفتن وسیله عزرائیل ندارد. دراین زمینه بارها شاهد بوده ام که جراحان قلب با قدری دستکاری روی قلب توانسته اند بیمار را از مرگ نجات دهند.ا
دراین زمینه خود تجربه ای دارم، باین ترتیب که وقتی کار قلبم با اشکال روبرو شد فوری یکدستگاه پیس میکر(دستگاه کوچکی که با کمک باطری به قلب نیرو میرساند) روی آن کار گذاشتند و از مردن نجاتم دادند، خدا را شاهد میگیرم که در تمام مدتی که وضع قلبم خراب بود و امکان مردنم وجود داشت نه عزرائیل به سراغم آمد و نه حتی از این بنده وقت ملاقات خواست.ا
هنگامیکه فردی براثر حادثه ای سخت مجروح میشود چنانچه به موتور بدن یعنی قلبش آسیبی نرسد و یا مغزش (دستگاه فرماندهی) صدمه نبیند بهیچوجه جان نمیدهد و حداکثر اینکه مجروح میشود و بعد از مدتی معالجه خواهد شد پس باین نتیجه میرسیم که دراینمورد نیز جناب عزرائیل رلی در گرفتن و یا نگرفتن جان او ندارد. بهمین ترتیب مرگ و میر براثر بیماریها نیز از همین رویه پیروی میکند و چنانچه عفونت بیماریها از حد معینی تجاوز نکرده به دستگاههای فرمانده اندامها صدمه ای وارد نشود بیمار جانش در خطر نمی افتد، این امر بهیچوجه ربطی به عدم حضورعزرائیل و غیبت او ندارد.ا
در روزهای اخیر با شیوع یک نوع بیماری بنام (سوئین) یا بیماری خوکی بازهم شاهد کاریکاتورهائی از عزرائیل هستم که همانند سابق اورا به شکل شبحی در ردای سیاه و داسی کج و معوج بر سر نیزه ای بلند در روزنامه ها نشان میدهد.ا
گرچه گرافیست هائی که عزرائیل را با آن شکل و شکایل رسم میکنند عمدا" از نشان دادن چهره واقعی او که یکی از فرشتگان دستگاه باریتعالی است خودداری میکنند چرا که بخوبی میدانند خداوند بهیچوجه موجودی زشت و نا زیبا بخصوص در میان فرشتگان خلق نمیکند و چنانچه قیافه عزرائیل را همانطور که هست نشان دهند لازم میآید تا ردای سیاه و داس زشت و کریه اورا از نقاشی خود حذف و باین ترتیب نخواهند توانست اورا بصورت ملک الموت به مردم جا بزنند زیرا دیگر کسی باورش نمیشود که موجودی با آن زیبائی حاضرباشد جان کسی را بگیرد.ا
ضمنا" قابل قبول نیست خداوندی که خالق زمین و آسمان و تمامی جهان هستی میباشد و اینهمه زیبائی در اطراف ما خلق کرده جان مخلوقاتی را که به تعریف اکثر انسان شناسان زیباترین و کاملترین موجودات روی زمین هستند با یک اشاره توسط مأموری بنام عزرائیل با چنان صولت کریه و ترسناک، بگیرد.ا
برای اثبات این موضوع لازم نیست راه دور برویم. شما پدر و مادری را درنظر بگیرید که فرزند دلبندشان بیمار و یا براثرسانحه ای صدمه میبیند. بخوبی میتوانید مجسم کنید که آنها برای بهبود فرزند خود تا چه اندازه حاضر به فداکاری هستند، پدر و مادری که خالق فرزند خود نیستند و تنها دربوجود آوردن او نقشی داشته اند، حال خداوند که خالق چنین موجودات زیبائی است چگونه حاضر میشود با فرستادن عزرائیل جان آنها را بگیرد. مگر ما باورنداریم که خداوند مهربان و رئوف است، مگر آگاه نیستیم که او بخشنده و با گذشت است و حتی گناهکاران را هم مورد عفو قرار میدهد، از موقعی که بدنیا آمده ایم در گوشمان خوانده اند که او خالق بزرگی است، جان میدهد و انسانها را در مقابل مصائب هستی حمایت میکند، دراینصورت چگونه حاضر میشود جان آنها را، آنهم با یک اشاره بگیرد.ا
باغبانی را درنظر بگیرید که با مشقت و تحمل سختیها نهال ها را مینشاند، آنها را مرتب آبیاری میکند، درمقابل سرما و گرما از آنها محافظت مینماید تا رشد کرده برگ و گل و میوه دهند، از دیدن نتیجه کار خود لذت میبرد و در مقابل صدماتی که ممکن است بر نهال ها و بوستان او وارد آید سخت متأثر میگردد. تصور اینکه او ممکن است روزی خود درختی را که بارور کرده بشکند، محال است چرا که او نیزبقول سعدی خداوند بوستان است.ا
با توجه به مراتب فوق باید باین باور رسید که خداوند نه گیرنده جان است و نه مأموری بنام عزرائیل برای اینکار اختیار کرده است. امروزه دانشمندان ثابت کرده اند که مرگ یک روند طبیعی و کامل کننده راه زندگی است. همانطور که درختی سالمند پس از مدتی بارور شدن فرتوت و شکسته شده جای خودرا به نهال های جدید میدهد انسانها نیز پس از مدتی جای خودرا به فرزندانشان میدهند. مرگ نه تنها سخت و وحشتناک نیست بلکه در بسیاری از مراحل آرامش بخش و پایان دهنده دردها نیز میباشد.ا
به این ترتیب برای جان سپردن بهیچوجه احتیاجی به وجود عزرائیل نیست. این موجود تخیلی و نا زیبا که از شنیدن نامش لرزه بجان انسانها میافتد ساخته و پرداخته دست آنهائیست که قصد منحرف کردن ذهن مردم از وجود عزرائیل های واقعی را دارند. عزرائیل هائیکه از بعضی جهات نه تنها چهره های زشت و کریهی ندارند بلکه ظاهرا" خوش قیافه نیز بنظر میرسند و برق مدالهائیکه روی سینه و شانه های آنها موجود است چشم را خیره میکند، مدالهائی که نشان ازعدم علاقه آنها نسبت بجان آدمها درمیادین جنگ میباشد. بعضی ازآنها در لباس دولتمردان و سیاستمداران زمان خود هستند، عده ای از آنها برای جمع آوری هرچه بیشتر مال وثروت از کشتار انسانها باکی به دل راه نمیدهند و چنانچه موقعیت ایجاب کند فرمان کشتار انسانها را صادر میکنند. جنگها و کشتارهائیکه درطول هزاران سال گذشته بوجود آمده خود بازگو کننده این واقعیت است که تنها این موجودات زمینی هستند که عزرائیل وارجان همنوعان خودرا میگیرند، نه خداوند و یا مأمورش بنام عزرائیل، تنها در دوجنگ جهانی که بفاصله 20 سال از یکدیگراتفاق افتاد بیش از 60 میلیون انسان کشته وهمان تعداد نیز معلول و مجروح شدند، آیا فکرمیکنید خداوند دستور چنین کشتاری را صادر کرده بود ویا موجودی بنام عزرائیل اجرا کننده این فرمان بود. خیر، کافی است نگاهی واقع گرا به تاریخ بیندازید. 30 آوریل 2009
http://mohamadsatwat.blogspot.com/
مدتهاست که اینگونه طرز فکر به سختی رنجم میدهد زیرا علم ثابت کرده چنانچه کسی سکته کند اشکال از نارسائی قلب اوست که دیگر قدرت ضربه زدن و ادامه کار را ندارد و بناچار از کار میافتد. اینگونه مرگ بهیچوجه ربطی به جان گرفتن وسیله عزرائیل ندارد. دراین زمینه بارها شاهد بوده ام که جراحان قلب با قدری دستکاری روی قلب توانسته اند بیمار را از مرگ نجات دهند.ا
دراین زمینه خود تجربه ای دارم، باین ترتیب که وقتی کار قلبم با اشکال روبرو شد فوری یکدستگاه پیس میکر(دستگاه کوچکی که با کمک باطری به قلب نیرو میرساند) روی آن کار گذاشتند و از مردن نجاتم دادند، خدا را شاهد میگیرم که در تمام مدتی که وضع قلبم خراب بود و امکان مردنم وجود داشت نه عزرائیل به سراغم آمد و نه حتی از این بنده وقت ملاقات خواست.ا
هنگامیکه فردی براثر حادثه ای سخت مجروح میشود چنانچه به موتور بدن یعنی قلبش آسیبی نرسد و یا مغزش (دستگاه فرماندهی) صدمه نبیند بهیچوجه جان نمیدهد و حداکثر اینکه مجروح میشود و بعد از مدتی معالجه خواهد شد پس باین نتیجه میرسیم که دراینمورد نیز جناب عزرائیل رلی در گرفتن و یا نگرفتن جان او ندارد. بهمین ترتیب مرگ و میر براثر بیماریها نیز از همین رویه پیروی میکند و چنانچه عفونت بیماریها از حد معینی تجاوز نکرده به دستگاههای فرمانده اندامها صدمه ای وارد نشود بیمار جانش در خطر نمی افتد، این امر بهیچوجه ربطی به عدم حضورعزرائیل و غیبت او ندارد.ا
در روزهای اخیر با شیوع یک نوع بیماری بنام (سوئین) یا بیماری خوکی بازهم شاهد کاریکاتورهائی از عزرائیل هستم که همانند سابق اورا به شکل شبحی در ردای سیاه و داسی کج و معوج بر سر نیزه ای بلند در روزنامه ها نشان میدهد.ا
گرچه گرافیست هائی که عزرائیل را با آن شکل و شکایل رسم میکنند عمدا" از نشان دادن چهره واقعی او که یکی از فرشتگان دستگاه باریتعالی است خودداری میکنند چرا که بخوبی میدانند خداوند بهیچوجه موجودی زشت و نا زیبا بخصوص در میان فرشتگان خلق نمیکند و چنانچه قیافه عزرائیل را همانطور که هست نشان دهند لازم میآید تا ردای سیاه و داس زشت و کریه اورا از نقاشی خود حذف و باین ترتیب نخواهند توانست اورا بصورت ملک الموت به مردم جا بزنند زیرا دیگر کسی باورش نمیشود که موجودی با آن زیبائی حاضرباشد جان کسی را بگیرد.ا
ضمنا" قابل قبول نیست خداوندی که خالق زمین و آسمان و تمامی جهان هستی میباشد و اینهمه زیبائی در اطراف ما خلق کرده جان مخلوقاتی را که به تعریف اکثر انسان شناسان زیباترین و کاملترین موجودات روی زمین هستند با یک اشاره توسط مأموری بنام عزرائیل با چنان صولت کریه و ترسناک، بگیرد.ا
برای اثبات این موضوع لازم نیست راه دور برویم. شما پدر و مادری را درنظر بگیرید که فرزند دلبندشان بیمار و یا براثرسانحه ای صدمه میبیند. بخوبی میتوانید مجسم کنید که آنها برای بهبود فرزند خود تا چه اندازه حاضر به فداکاری هستند، پدر و مادری که خالق فرزند خود نیستند و تنها دربوجود آوردن او نقشی داشته اند، حال خداوند که خالق چنین موجودات زیبائی است چگونه حاضر میشود با فرستادن عزرائیل جان آنها را بگیرد. مگر ما باورنداریم که خداوند مهربان و رئوف است، مگر آگاه نیستیم که او بخشنده و با گذشت است و حتی گناهکاران را هم مورد عفو قرار میدهد، از موقعی که بدنیا آمده ایم در گوشمان خوانده اند که او خالق بزرگی است، جان میدهد و انسانها را در مقابل مصائب هستی حمایت میکند، دراینصورت چگونه حاضر میشود جان آنها را، آنهم با یک اشاره بگیرد.ا
باغبانی را درنظر بگیرید که با مشقت و تحمل سختیها نهال ها را مینشاند، آنها را مرتب آبیاری میکند، درمقابل سرما و گرما از آنها محافظت مینماید تا رشد کرده برگ و گل و میوه دهند، از دیدن نتیجه کار خود لذت میبرد و در مقابل صدماتی که ممکن است بر نهال ها و بوستان او وارد آید سخت متأثر میگردد. تصور اینکه او ممکن است روزی خود درختی را که بارور کرده بشکند، محال است چرا که او نیزبقول سعدی خداوند بوستان است.ا
با توجه به مراتب فوق باید باین باور رسید که خداوند نه گیرنده جان است و نه مأموری بنام عزرائیل برای اینکار اختیار کرده است. امروزه دانشمندان ثابت کرده اند که مرگ یک روند طبیعی و کامل کننده راه زندگی است. همانطور که درختی سالمند پس از مدتی بارور شدن فرتوت و شکسته شده جای خودرا به نهال های جدید میدهد انسانها نیز پس از مدتی جای خودرا به فرزندانشان میدهند. مرگ نه تنها سخت و وحشتناک نیست بلکه در بسیاری از مراحل آرامش بخش و پایان دهنده دردها نیز میباشد.ا
به این ترتیب برای جان سپردن بهیچوجه احتیاجی به وجود عزرائیل نیست. این موجود تخیلی و نا زیبا که از شنیدن نامش لرزه بجان انسانها میافتد ساخته و پرداخته دست آنهائیست که قصد منحرف کردن ذهن مردم از وجود عزرائیل های واقعی را دارند. عزرائیل هائیکه از بعضی جهات نه تنها چهره های زشت و کریهی ندارند بلکه ظاهرا" خوش قیافه نیز بنظر میرسند و برق مدالهائیکه روی سینه و شانه های آنها موجود است چشم را خیره میکند، مدالهائی که نشان ازعدم علاقه آنها نسبت بجان آدمها درمیادین جنگ میباشد. بعضی ازآنها در لباس دولتمردان و سیاستمداران زمان خود هستند، عده ای از آنها برای جمع آوری هرچه بیشتر مال وثروت از کشتار انسانها باکی به دل راه نمیدهند و چنانچه موقعیت ایجاب کند فرمان کشتار انسانها را صادر میکنند. جنگها و کشتارهائیکه درطول هزاران سال گذشته بوجود آمده خود بازگو کننده این واقعیت است که تنها این موجودات زمینی هستند که عزرائیل وارجان همنوعان خودرا میگیرند، نه خداوند و یا مأمورش بنام عزرائیل، تنها در دوجنگ جهانی که بفاصله 20 سال از یکدیگراتفاق افتاد بیش از 60 میلیون انسان کشته وهمان تعداد نیز معلول و مجروح شدند، آیا فکرمیکنید خداوند دستور چنین کشتاری را صادر کرده بود ویا موجودی بنام عزرائیل اجرا کننده این فرمان بود. خیر، کافی است نگاهی واقع گرا به تاریخ بیندازید. 30 آوریل 2009
http://mohamadsatwat.blogspot.com/