Monday, April 21, 2008

تهران قدیم و....(1)ا

تهران قدیم و.......ا
" آب انبار ها "
سالها قبل كه در تهران سیستم لوله کشی آب وجود نداشت ساکنین خانه ها آب آشامیدنی و مصرفی خودرا از آب رودخانه های موجود در اطراف تهران تأمین میکردند. باین ترتیب که درهرخانه مخزن بزرگی بنام "آب انبار" ساخته بودند و هر سه یا شش ماه یکبار از نهرهای منشعب از رودخانه های اطراف تهران مانند جاجرود، کرج، کن و یا سولقان پر میکردند.ا
به نسبت بزرگي و كوچكي "آب انبار" ها، ذخيره آب در آنها ميتوانست آب مصرفي ساكنين خانه ها را از سه تا ششماه تأمين كند. خانه های کوچک که وسعت زیادی نداشتند برای ذخیره آب بیشتر معمولا" عمق آب انبار خود را بیشتر میکردند.ا
از آنجائيكه در زمستان و هنگام سرما و يخبندان انتقال آب رودخانه ها از طريق نهرها - كه معمولا" مملواز برف و يخ میشد - مشكلات فراواني براي دریافت كنندگان آب خانه ها ايجاد ميكرد لذا ساكنين خانه ها سعي داشتند قبل از فصل سرما و زمستان "آب انبار" هاي خودرا از آب پر كنند تا در آن فصل احتياجي به استفاده از نهرهاي يخزده و قبول مشكلات حاصل از آن نباشند.ا
صاحبخانه ها براي جلوگيري از آلوده شدن آب "آب انبار" ها دركنارآن سردابه شيب داری ميساختند و درعمق سردابه قدري بالاتر از كف "آب انبار"، شير آبي نصب ميكردند تا ساکنین خانه بتوانند کوزه ها وظروف خودرا از آن طریق پركرده بمصرف برسانند. تعداد بیشماری پلّه - به نسبت عمق "آب انبار" - كار عبور و مرور ساکنین خانه ها را از بالا به پائين سردابه كه اغلب شيب تندي نیز داشت آسان ميكرد. چون اين سردابه ها در انتها به پاي شير آب ميرسيد اصطلاحا" بآن "پاشير" ميگفتند.ا
نظر باينكه مقدار آب رودخانه هاي نامبرده در بالا بخصوص در فصل تابستان كاهش مييافت و آب موجود ظرفيّت آنرا نداشت تا همزمان درتمام نهرها جریان یافته محلاّت مختلف را تغذیه نمايد لذا آب رودخانه ها را در طول ماه به نوبت به نهرهاي محلاّت مختلف هدايت میکردند تا هر كس بفراخور وسعت "آب انبار"ش از آب نهرها تأمین گردد.ا معمولا" ساكنين شرق و جنوب تهران از رودخانه جاجرود و ساكنين شمال وغرب و جنوبغربي تهران ازآب رودخانه هاي كرج و كن و سولقان تغذيه ميشدند.ا
ترتيب اينكار معمولا" وسيله شهرداري محلاّت بنام "برزن ناحيه" داده ميشد و براي هر محلّه مأموري بنام "ميرآب" انتخاب ميكردند كه كار هدايت و تقسيم عادلانه آبرا بين نواحي مختلف و خانه هاي مردم بانجام برساند و ضمنا" از كشمكش و برخورد ساكنين خانه ها كه گهگاه حاضر به رعایت نوبت خود نبودند جلوگيري نمايد.ا
ساكنين منازل درعين حال براي شستشوي دست و صورت ونيز ظروف غذا و همچنين آبياري باغ و باغچه هاي خود و بطوركلّي مصارف غير آشاميدني داراي مخزن جداگانه اي در ميان حياط منازل بنام "حوض" ويا "حوضچه" بودند كه هنگام نوبت آب محل و پر نمودن "آب انبار"ها آنرا نيز پر ميكردند.ادر اطراف حوض ها آبراهه هاي كوچكي بنام "پاشويه" وجود داشت كه كار هدايت آبهاي زائد و مصرف شده را از طريق مجراي خروجي بداخل چاههاي فاضلاب انجام ميداد.ا
در بعضي از خانه هاي اعياني كه داراي باغ و باغچه هاي وسيع بودند اغلب فوّاره بزرگي در ميان حوض آب نصب ميكردند و با انداختن تعدادي ماهيهاي قرمز و الوان در آن زيبائي خاصّي به محيط ميدادند. گاهي نيز چند تخت چوبي در اطراف حوض جاي ميدادند تا هنگام غروب و يا شبهاي مهتابي و پرستاره محيط مصفّائي براي استراحت ساكنين خانه و يا پذيرائي از دوستان ومهمانان خود فراهم آورند.اتوزيع آب به خانه ها و محلاّت باين ترتيب بود كه هر سه ماه يكبار "ميرآب" هر محلّه به تك تك خانه ها اطّلاع ميداد كه در فلان روز نوبت آب محلّه شما است و بايستي خودرا آماده دريافت آن نمائيد. اين اخطار سبب ميگرديد تا ساكنين خانه هائيكه در نوبت قرار میگرفتند با همكاري يكديگر مجراي نهرهاي منتهي به خانه هاي خود و وروديهاي آنرا بداخل منازل و حوضچه ها از خس و خاشاك و مواد اضافي خالي و تميز نمايند. ضمنا" "مير‏آب" نيز درتمام مدّت كه آب در نهر ها جريان داشت - معمولا" شبها را براي اينكار انتخاب ميكردند تا هم مردان در خانه باشند و در امر آبگيري كمك كنند و هم بدليل خواب بودن ساكنين ساير محلاّت كه در مسير نهر ها قرار داشتند آبها كمتر آلوده گردد - خود شخصا" طول مسير را كنترل ميكرد تا ضمن پاك نمودن آن از مواد اضافي كه امكان داشت سبب بسته شدن مجراي آب و هرز رفتن آن شود مواظبت نمايد تا كساني خارج از نوبت از آب نهر ها استفاده ننمايند.ابطوريكه اشاره شد اكثر "آب انبار" ها مصرف سه تا شش ماه ساكنين خانه ها را تأمين ميكرد ولي گاهي اوقات حوادثي خارج از انتظار سبب ميشد تا آب ذخيره شده آلوده و متعفن و غير قابل استفاده گردد دراینحال ساكنين خانه مجبور ميشدند "آب انبار" را تخليه، تميز و ضد عفونی كرده منتظر نوبت بعدي آب محل باشند تا دوباره آنرا پر نمايند، تا پر شدن دوباره "آب انبار" بناچار آب مصرفي خودرا از خانه همسايگان تأمين میکردند.ا
براي حفظ ذخاير آب در "آب انبار" ها و درعین حال راهی برای مراقبت دائمی و تخلیه آنها در مواقع لازم دریچه بزرگی در بالاي سطح آب رو به حیاط خانه ميساختند ولی براي جلوگيري از ورود حيوانات خانگي و احيانا" كودكان خردسال خانه آنرا با يك دريچه مشبّك آهني و يا چوبي غيرقابل عبور ميكردند ولي بارها دیده میشد که براثر غفلت در قفل کردن دریچه ها بعضی از بچه های شیطان که از همه چیز و همه جا برای بازی استفاده میکنند جان خودرا براثر سقوط و خفگی در آب از دست داده جسدشان مدّتي درميان آبها شناور ميماند و باعث متعفّن شدن آب میگردید که ناچار مجبور میشدند "آب انبار" را تخلیه کنند.ا
گاهي نيز بچه گربه هائيكه از ترس بچه هاي شيطان خانه فرار كرده بداخل شبكه آهني دريچه ها پناه ميبردند دراثرغفلت لغزیده بداخل آب سرنگون و خفه ميشدند كه آنهم مشكلات فراواني براي ساكنين خانه ها فراهم ميكرد.ا شکایت صاحبخانه مابخاطر دارم در دوران كودكي بچه گربه اي در "آب انبار" خانه ما افتاد، جسد او چند روزي بر روي آب شناور بود و بوي نامطبوعي از دهانه هواكش "آب انبار" بيرون ميآمد ولي چون آب آشاميدني "آب انبار" در عمق هنوز بو نگرفته بود لذا هيچكدام از ساكنين خانه باورشان نميشد که بوي متعفّن موجود در اطراف دهانه "آب انبار" بدليل وجود جسد مرده جانوري است كه در سطح آب شناور و بعلّت تاريك بودن فضاي "آب انبار" دیده نمیشود.ا
زن صاحبخانه كه در رابطه با شيطنت هاي من درخانه نسبت بمن کینه داشت، هربار كه نزديك دريچه هواكش "آب انبار" بكاري مشغول بود و من از كنارش ميگذشتم بوي متعفّن بيرون آمده از "آب انبار" را به پاي آزاد كردن باد شكمم ميگذاشت وبا حيرت سري تكان داده دماغش را با گوشه چارقدش سفت ميگرفت، حتّي شنيدم بمادرم گفته بود: "بهتر است يك مسهل قوي به پسرت بخوراني، چون شكمش بوي بدي ميدهد"
البتّه چند روز بعد كه كل آب متعفّن شد و اهالي خانه پي به اصل ماجرا بردند و جسد بچه گربه را از آب بيرون كشيدند از من برائت بعمل آمد ولي خوردن يك مسهل قوي بنام "حاج منيزي" كه مادرم بدرخواست زن صاحبخانه بمن خورانده بود چند روزي كار دستم داد بطوريكه مجبور شدم يك بليط يكسره براي توالت خانه خريداري كرده ساكنين خانه را ساعتها پشت درب آن منتظر نگهدارم. ضمنا" صاحبخانه مجبور شد تا "آب انبار" را كه بتازگي پر كرده بود خالي و ساكنين خانه را براي مصرف آب روزانه بخانه هاي مجاور حوالت دهد.ا
اشخاص نيكوكار، اغلب در محلاّت پر جمعيت تهران و يا نقاط كسب و كار مانند بازار، تيمچه ها و يا كاروانسراها آب انبار" بزرگي ميساختند و آنرا براي استفاده مردم "وقف" ميكردند. براي برداشت آب از اين "آب انبار" ها كه بي اندازه عميق بود و گاه آب مشروب يكسال متقاضيان را تآمين ميكرد سردابه شيب داري دركنار آن ميساختند كه گاهي پنجاه پلّه پائين ميرفت تا به "پاشير" آن برسد.ا
حادثه ای در سردابه پاشیر
مادران که از سقوط بچه های خود در آب انبارها میترسیدند، آنها را از وجود "اجنّه" ها و از مابهتران" كه در تاريكي و ظلمات "آب انبار" ساکن بودند، ميترساندند. اين دروغ چنان در من اثر كرده بود كه هرگاه هنگام شب مجبور میشدم از مقابل درب "آب انبار" عبور کنم، انتظار داشتم موجودات نامرئی که مادرم برایم تعریف کرده بود از دریچه "آب انبار" بیرون پریده راهم را سد و مرا باخود بداخل "آب انبار" ببرند ولی از آنجائیکه بی اندازه بخود مغرور بودم در مقابل همسالانم ترس خودرا ظاهر نکرده، منکر وجود آنها میشدم، از اینرو مادرم - بدون توجه به تلقیناتی که هنگام کودکی درمورد جن و موجودات خیالی برای ترساندن من انجام داده بود - همیشه از شجاعت و پر دلی من برای بچه های همسایه داد سخن میداد.ا
در یکی از شبها که همسایگان ما باتفاق بچه هایشان در خانه ما مهمان بودند مادرم برای اثبات گفته های خود از من خواست تا کوزه آب را به سردابه پاشیر برده از آب پر نموده بیاورم، آزمایش ساده ای برای من نبود و نمیخواستم بدلیل ترس در مقابل مهمانان از انجام اینکار سر باز زنم، ناچار کوزه را برداشته با ترس و لرز بسوی پاشیر منزلمان رفتم. برای رسیدن به انتهای پاشیر و پر کردن کوزه بایستی از چهارده پله سردابه پائین میرفتم. برای من که از تاریکی قیرمانند و سکوت سیال شب در داخل سردابه وحشت داشتم پائین رفتن از چهارده پله تا انتهای پاشیر که از شدت تاریکی حتی دست و پای خودرا نیز نمیدیدم کار ساده ای نبود.ا
درحالیکه قلبم بشدت میزد دسته کوزه را محکم در دست گرفته بسرعت از مقابل دریچه آب انبار گذشتم و خودرا به ابتدای پله های سردابه پاشیر رساندم. قبل از اینکه پا بر روی اولین پله گذارم بعقب برگشتم تا شاید فردی از اهالی خانه را در صحن حیاط ببینم و با دیدن او قوت قلبی پیدا کنم ولی متأسفانه هیچکس در حیاط نبود.ا
دهانه سردابه پاشیر چون غولی بنظر میرسید که دهان باز کرده بود تا مرا ببلعد لحظه ای ایستادم، قلبم از شدت ترس چنان میزد که انتظار داشتم هر آن از سینه ام بیرون افتد. چون شنیده بودم جن ها از نام الله میترسند چند بار نام الله را بزبان آورده قدم بر اولین پله نهادم. میدانستم پله ها باریک است و با کوچکترین اشتباه خطر لغزیدن و سقوط تا انتهای سردابه وجود دارد. پاهایم از فرط ترس چنان میلرزید که ناچار برای جلوگیری از افتادن روی پله ها نشستم و سعی کردم با کمک دست از پله ها پائین روم. با این تدبیر و درحالیکه روی پله ها میسریدم چند پله ای پائین رفتم. از فرط ترس، عرق از سر و رویم میریخت و نفسم بسختی بالا میآمد. مقداری که پائین رفتم و از وجود اجنه ها خبری نشد بخودم تلقین کردم چنانچه اجنه ها درنظر داشتند آزارم کنند تا حالا شروع کرده بودند لذا قوت قلبی یافته پله ها را با سرعت و دلگرمی بیشتری همانطور سریده طی کردم. چون پایم به کف سردابه پاشیر رسید کورمال کورمال با دست بدنبال شیرآب گشتم و چون آنرا یافتم با تمام توانی که در وجودم مانده بود کوزه را زیر آن نهاده شیرآب را باز کردم.ا
درحالیکه کوزه از آب پر میشد حرکت موجودی را در کنارم حس کردم. اعتماد به نفسی که پیدا کرده بودم ناگهان از بین رفت، نزدیک بود فریاد زده کمک بخواهم ولی صدا در گلویم ماند و جز خرخری کوتاه چیزی بیرون نیامد. با پر شدن کوزه شیر آب را بستم و کوزه را که حالا سنگین شده بود بدنبال خود کشیده چند پله ای بالا بردم که ناگهان صدای شر شر، شیر آب را شنیدم. بخاطر آوردم که پس از پرشدن کوزه شیر آب را کاملا" بسته بودم، کوزه را روی یکی از پله ها نهاده برای بستن شیر آب پائین رفتم، عجله و شتاب توأم با لرزش پا ها از فرط ترس سبب شد تا سکندری خورده در چاله آب زیر شیر بیفتم. گیج و منگ شده بودم وحال خودم را نمی فهمیدم، درهمانحال شیر را یافته محکم بستم. بعضی از قسمتهای دست و پایم مجروح شده میسوخت، اعتنائی بآنها نکرده نفس زنان دوباره چند پله ای بالا آمدم تا کوزه را برداشته هرچه زودتر خودرا ازآن تاریکی لعنتی که داشت جانم را میگرفت خارج شوم. چون به محل قرار دادن کوزه رسیدم هرچه گشتم از کوزه اثری نیافتم. با این احتمال که کوزه را بالاتر گذارده ام چند پله دیگر بالا رفتم و درتاریکی با دست بدنبال آن گشتم ولی متأسفانه از کوزه خبری نبود. وحشتی بیش از اندازه وجودم را فرا گرفت بخصوص که ناگهان متوجه شدم شیر آب دوباره باز شده و آب با شدت در انتهای پاشیر جریان دارد.ا
حالا دیگر باورم شده بود که گم شدن کوزه و باز شدن شیر آب کار جن ها و (از ما بهتران) میباشد و آنها مرا احاطه کرده قصد آزار و گرفتن جانم را دارند. ترس از روبرو شدن با اجنه ها که تصوراتی ترسناک از شکل و شمایلشان در ذهن خود داشتم چنان قدرتی بمن داد که بی اختیار با سرعتی باور نکردنی از پله ها بالا آمده خودرا بحیاط خانه رساندم و در همان حال با فریادی که مرتب از ته گلو میکشیدم پدر ومادرم را بکمک خواستم.ا
با آمدن پدر و مادرم به صحن حیاط که چراغی نیز در دست داشتند بچه های همسایه را دیدم که در گوشه ای از حیاط ایستاده با صدای بلند میخندند. در اینموقع بچه دیگری را دیدم که از دهانه سردابه پاشیر بالا آمد ودرحالیکه از ته دل میخندید نزد دیگر بچه ها رفت.ا
پدر ومادرم که با شنیدن صدای فریاد من سراسیمه بحیاط آمده بودند با دیدن خنده بچه ها در حیاط بلافاصله متوجه موضوع شده برای آرام کردن من مرتب تکرار میکردند: "نترس، نترس، چیزی نبوده، آنها فقط خواسته بودند با تو شوخی کنند."ا
پس از اینکه مادرم یک لیوان شربت قند بخوردم داد و حالم قدری جا آمد فهمیدم بچه های همسایه برای برملا کردن شجاعت دروغی من آن نقشه را کشیده و یکی از آنها قبلا" درانتهای پاشیر خودرا مخفی کرده بود، هربار شیر آبرا می بستم دوباره آنرا باز مینمود و هم او بود که کوزه آبرا جابجا کرده بود تا من نتوانم آنرا پیدا کنم.ا
قنوات
چون بدلیل بالا بودن جلگه تهران از کف رودخانه های پر آب اطراف مانند کرج و لتیان نمیتوانستند ازآب رودخانه های فوق برای شرب و زراعت استفاده کنند لذا از زمانهای بسیار قدیم، اقدام به حفر و احداث قنواتی در کوهپایه های البرز نموده بودند. این قنوات که به تناسب مرکزیت یافتن و بزرگ شدن شهر تهران بتدریج بر تعداد آنها افزوده شد صرفنظر از تأمین مصارف شرب شهر تهران مازاد آن بمصرف امور زراعی در روستاهای جنوب تهران مانند غار و فشاپویه و قسمتی از دشت شهریار میرسید.ا
در سالهای اخیر که تهران بطور سرسام آوری گسترش یافت مجرای تعداد زيادي از اين قنوات در طول مسیر خود در زیر خانه هاي مردم قرار گرفت و ساکنین آن خانه ها دریچه ای به مجرای قنات باز کرده از آب آن براي شرب و شستشو استفاده میکردند لذا كسانيكه درنظر داشتند ازآب این قنوات براي شرب بهره گیرند معمولا" شبها را انتخاب ميكردند زيرا باورشان این بود که احتمال آلودگي آب در شبها كمتر از روز میباشد.ا
يكي از قنوات مشهوري كه در آنزمان از آب آن براي آشاميدن اهالي شهر تهران استفاده ميشد "قنات شاه" بود كه دهانه آن در پشت ساختمان بانك سپه مركز و ديوار جنوبي اداره آگاهي و يا كميته ساواك زمان شاه ظاهر ميشد كه در آنموقع با احداث يك مخزن بزرگ ونصب چند شير ولوله هاي خرطومي آب آنرا بداخل تانكرهائيكه روي ارابه ها نصب شده بود هدايت وبراي مصرف اهالي بداخل محلاّت و درب منازل مردم ميبردند. آب اين قنات از نظر بهداشتي براي آشاميدن بسيار مناسب بود ولي اهالي براي استفاده از آن ميبايست براي هر كوزه و يا يك سطل مبلغي به راننده گاري بپردازند كه اين پرداخت البتّه براي همه مردم مقدور نبود.ا
از دیگر قنوات مشهوري كه در آنزمان از ميان شهر و از زیر خانه های مردم عبور ميكرد قنات "آب سردار" در خيابان ژاله و نزديك چهارراهي بهمين نام و قنات "فرمانفرما" در اطراف باغشاه و قنات "اكبر آباد" در انتهاي خيابان مخصوص بود.ا
از طرفی چون بدلیل عدم وجود رودخانه های پر آب در حاشیه شهر تهران احداث سیستم فاضلاب میسر نگردیده بود لذا مالکین خانه ها با حفر یک یا دوحلقه چاه در هر خانه سعی میکردند فضولات انسانی و آبهای باقیمانده از شستشوهای منزل را بداخل زمین و چاههای حفر شده هدایت نمایند. از آنجائیکه چاههای حفر شده پس از مدتی پر میشدند مالکین خانه ها مجبور میشدند دهانه آنها را بسته و درگوشه دیگری از خانه چاه جدیدی حفر نمایند. ازدیاد حفرچاهها که با گسترش هرچه بیشتر شهر تهران بتدریج تعداد آنها به میلیونها رسید زمین شهر تهران را شبیه به اسفنجی مشبک نموده است. ضمنا" تعداد زیادی از این چاهها خواه و ناخواه در کنار کوره های قنات موجود حفر که پس از چندی بر اثر ریزش دیواره آنها فضولات انسانی وارد مجرای بعضی از این قنوات شده آب آنها را آلوده و غیربهداشتی نموده است.ا
یکی از این قنوات - که در سال هزاروسیصد و چهل وپنج خود شاهد آن بودم - قناتی بود در نزدیک روستای غار و فشاپويه بنام "ياخچي آباد" که آبي متعفّن - حاصل ورود فضولات انساني شهر تهران - از آن خارج ميگردید. زارعين محل در اطراف دهانه اين قنات گودالهائي احداث وآب متعفّن آنرا با خاک رسی که با کامیون به محل حمل میکردند مخلوط و بعنوان كود براي مصارف كشاورزي استفاده مينمودند.ا
خطرات ناشی از خرابی چاهها
سالها قبل درخانه اي بزرگ و قدیمی در محلّه پامنار تهران زندگی میکردیم، حیاط بزرگی در وسط خانه قرار داشت و اطاقهای مسکونی چندی در اطراف آن واقع شده بود که هرکدام از آنها متعلق به یکی از افراد خانواده بود.ا
یکروز صداي فرياد خواهرم را شنیدم كه کمک ميطلبد. فوري بطرف صدا و اطاق او رفته متوجّه شدم کف اطاق فرو نشسته و خواهرم را با فرش بزرگی که رویش نشسته بود بداخل فرو رفتگی کشانده است. خوشبختانه وجود بسته هاي رختخواب و صندوق لباسها که در اطراف اطاق و روی لبه فرش قرار گرفته بود مانع از جمع شدن وسقوط فرش و خواهرم بداخل نشست کف اطاق وگودالی که در آنجا بوجود آمده، شده بود.ادر اين حال چون متوجّه شدم نزديك شدن و كمك باو در آن وضعيّت امكان ندارد لذا با كمك گرفتن از ديگران اورا بكمك طناب از ميان فرش بيرون آوردیم. هنگامیکه مأمورين شهرداري و گروه نجات آنزمان براي كمك و بازديد وضع سر ميرسند و فرش و وسائل را از اطاق بيرون ميبرند مشاهده میکنند گودالي وسیع و عميق در كف اطاق بوجود آمده است که پس از بررسي متوجّه ميشوند اين گودال در اثر ريزش ديواره چاههاي قديمي فاضلاب خانه ايجاد شده است.ا
چاههای عمیق و نیمه عمیق
با ورود صنايع پيشرفته از کشورهای خارج نظير دستگاههاي حفاري و موتورهاي ديزلي و برقي و حفر چاههای عمیق و نیمه عمیق در سطح شهر تهران این امکان فراهم شد تا استفاده از منابع آبهاي زيرزميني از اینطریق نیز متداول گردد.ا
درعین حال که این وسیله سبب شد تا کشاورزان قادر گردند براحتی و در هر نقطه ای که مایل باشند از منابع آبهای زیر زمینی برای شرب و کشاورزی بهره برند ولی از جهتی دیگراستفاده بیش از حد از منابع فوق در طول سالیان دراز و کمبود بارندگی در سالهای اخیر سبب پائین افتادن سطح آبهاي زيرزميني در شهر تهران و خشك و غير قابل استفاده شدن تعداد زیادی از قنوات دایر این استان گردیده است.ا
لوله کشی آب
پس از ايجاد شبكه لوله كشي آب درتهران و جريان آب تصفيه شده در لوله ها "ميرآب" ها كه شغل خودرا از دست داده بودند به استخدام سازمان آب تهران درآمدند و مردم نيز از زحمت تميز نمودن نهرها و شب زنده داري بخاطر گرفتن نوبت آب براي پر نمودن "آب انبار" هاي خود خلاصی یافتند و درمقابل پرداخت مبلغي ماهانه از آب سالم و بهداشتي براي شرب و مصارف خانگي بهره مند گشتند.ا
پدرم پس از لوله كشي آب در خانه ها هميشه ميگفت: "حالا هركسي درخانه اش يك چشمه اختصاصي با آب گوارا در اختيار دارد."ا
بتدریج "آب انبار" ها تخليه و تميز واغلب بعنوان انباري مورد استفاده قرار گرفتند و حوض و حوضچه های موجود در وسط حياط خانه ها پر شدند و فضاي بيشتري براي بازي بچه ها ايجاد گرديد. بهمین ترتیب نهر های کوچکی که در کوچه ها قرار ودیگر مورد استفاده نداشتند پر شدند ولی در خيابانها و كوچه هاي عريض همچنان باقیماندند تا براي هدايت آبهاي اضافي حاصل از بارندگیها و برف وسيلابها بخارج شهر مورد استفاده قرار گیرند.ا

No comments: