Tuesday, April 29, 2008

موشها و آدمها (قسمت دوم)ا

موش ها و آدمها
(قسمت دوم)
بعد از چاپ داستان موشها و آدمها ایمیلی داشتم از یک خواننده که ضمن تآیید وفور موشها در تهران گفته بود اخیرا" در یکی از روزنامه های تهران خوانده است: "شمار موشهای تهران پنج برابر ساکنین آنست".ا
با اینکه در دوران کودکی با همسالان خود تماس بسیار نزدیک و ملموسی با موشهای تهران داشتیم و در حقیقت موشها بهترین وسیله بازی و سرگرمی ما بچه ها بودند ولی هیچگاه باین فکر نیفتاده بودم که آنها را سرشماری کرده از تعداد آنها با اطلاع گردم لذا درعین حال که خبر مزبور را باور نکرده و آنرا دروغ سیزده نوروز بحساب آوردم ولی با خود فکر کردم اگر این خبر پنجاه درصد هم درست باشد خطر بسیار بزرگی ساکنین تهران را تهدید میکند که متآسفانه آینده روشنی را برای آنها رقم نخواهد زد، خطری که شاید حملات بمب افکنهای آمریکائی و اسرائیلی هم بپای آن نرسد - چیزی که این اواخر قریب الوقوع بنظر میرسد-.ا
بلافاصله با یک حساب سرانگشتی باین نتیجه رسیدم که اگر جمعيت تهران را دوازده مليون بحساب آوریم تعداد موشها در شهر تهران بايد حدود شصت مليون باشد. يعني اينكه شصت مليون موش ریز و درشت همپای ساکنین تهران و درجوار آنها زندگی میکنند، تنها فرقشان با آنها اينست كه موشها در سوراخهای تعبیه شده درزیر پا، دیوارها و سقفها و اهالي محترم تهران در روي زمين عمر سپري مينمایند. ساکنین تهران داراي شناسنامه وبرگ هويت هستند در حاليكه حضرات موشها از داشتن چنين مزيتي بي بهره اند. همین امر حيرت مرا برانگيخت تا بدانم آمارگيران چگونه توانسته اند شصت مليون موش را در تهران سرشماری کنند.ا
با خود گفتم نكند بسبك سرشماريهاي متداول مأموراني به درب خانه هاي مردم مراجعه و از آنها در مورد تعداد موشهاي خانه شان سؤال كرده اند كه این آمارگیری بنظر من نميتواند چندان دقيق باشد زيرا موشها از طريق دهليزهاي سرتاسري و بهم پيوسته خود همیشه درحال جابجا شدن و تغییر محل هستند ضمنا" چون همه يكرنگ و تقريبا" يك اندازه ميباشند نميتوان آنها را از هم تميز داد و گفت باين و يا آن خانه تعلق دارند، شاید هم آمارگران از طريق حدس و گمان باين رقم رسيده باشند.ا
خبر بدست آمده از نظر تجمع موشها در تهران مرا بیاد شصت سال قبل و روزهائی انداخت که خود شاهد وفور موشها در شهر وخانه خود و روشهاي مختلف مبارزه اهالي با آنها بوده ام ولي آمار فوق يكبار ديگر مرا با این واقعيت وحشتناك روبرو كرد كه با رشد جمعيت تهران بطور قطع تعداد موشها نیز افزايش يافته چند برابر خواهد شد، اين امكان نيز وجود دارد كه با روال فوق در آينده تعداد موشها به بيش از پنج برابر جمعيت تهران هم برسد و زبانم لال تعدادشان آنقدر زياد شود كه مردم تهران از شدت وفور آنها و دزديهايشان - همانطور که گاه در فیلمهای هالیوودی دیده ایم - شهر را تخليه و پا بفرار بگذارند.ا
ضمنا" ميدانيم كه موشها با حفر دهليز و گالريهاي پیچ در پیچ در زير زمين براي خود خانه و تشكيلاتي ويت كنگ مانند ساخته اند و از آن راه بتمام خانه ها و مغازه ها طي طريق نموده براي خود و بچه هايشان غذا تهيه و انبار ميكنند، براي دفاع از خود اقدام به ساختن راههاي فرار و گودالهاي وسيع در عمق زمين مينمايند. حالا شبكه ها و حفره هاي وسيع و پیچ در پیچي را مجسم کنید كه توسط شصت مليون موش در طي چندین ده سال در زير پاي ساكنين تهران بوجود آید و زمين زير پاي آنها را تبدیل به اسفنجي تو خالي و پوك نماید كه امکان دارد هر آن با كوچكترين زلزله و يا حركت ناگهاني زمين بهم ريخته فاجعه ببار آورد.ا
زمين شناسان را اعتقاد براينست كه ساختمان زمين با فشارهائي كه از اطراف برآن وارد ميشود هميشه درحال تعادل است ولي هرگونه كند و كاوي در عمق زمين مثل حفر چاهها و كوره هاي قنوات و يا چاههاي فاضل آب در خانه ها ميتواند آنرا از حال تعادل خارج و در مقابل زلزله و حركات زمين آسيب پذير سازد، حالا حساب كنيد وجود يك يا دو چاه فاضلاب در هر خانه در سطح شهر تهران و چاههاي گمانه و مجراي صد ها قنات كه از شمال تا جنوب تهران ايجاد شده باضافه وجود حفره ها و دهليزهاي اسفنجي شكل توسط شصت مليون موش در زير پاي ساكنين تهران ميتواند زنگ خطر فاجعه مصيبت باری را در صورت وقوع زلزله اي نه چندان قوي - ویا انفجار بمبهای چند صد کیلوئی مخالفین اتمی شدن جمهوری اسلامی - براي ساكنين شهر تهران بصدا درآورد.ا
البته ناچاريم باين مهم نيز اشاره كنيم كه صادر نكردن شناسنامه و يا برگ هويت براي شصت مليون موش در بزرگ شهر تهران يكي از اشتباهات غير قابل بخشش اداره ثبت احوال تهران بوده است زيرا بحساب نياوردن موجوديت شصت مليون جاندار فعال - به تحقیق ميتوان گفت فعالتر از شهروندان تهرانی - كه سالهاست بطور تنگاتنگ در زير پاي آنها درخانه ها و محيط كارگاهها زندگي مسالمت آميزي با مردم داشته اند واغلب شريك غم وشادي آنها در هنگام زلزله و بلاهاي آسماني مثل سيلابها بوده اند بهيچوجه قابل اغماض نيست زيرا در صورت وجود شناسنامه و يا برگ هويت براي موشها امروز مجبور نبوديم تعداد آنها را از روي حدس و گمان برآورد كنيم. درعين حال لازم ميآمد براي جلوگيري از دزدي و دستبرد آنها به مواد خوراکی موجود در خانه ها قوانيني شداد و غلاظ - مثل قوانين جزائي براي انسانها - تعيين ونحوه ارتباط آنها با آدميان را بر طبق قوانين نوشته شده اي معين كرد و مردم ناچار نبودند براي مبارزه با آنها از تله موش و مواد خوراكي فريب دهنده استفاده و آنها را با وحشتناكترين سيستمهاي عقوبتي از ميان بردارند.ا
ساكنين تهران سالهاست باين نتيجه رسيده اند كه مبارزه براي از بين بردن موشها بدلايل مختلف امكان پذير نیست در نتيجه بهتر آن ديده اند تا با پيروي از اين ضرب المثل (!) شيرين فارسي كه ميگويد: "زندگي مسالمت آميز، به كه جنگي فتنه انگيز" بجاي عداوت و دشمني و جنگ و نزاع بيفايده، زندگي صلح آميزي با موشها داشته باشند و براي اينكه از دزدي و دستبرد آنها در امان بمانند بجاي اينكه پنير بلغاری گران قیمت و يا مواد خوراكي مورد لزوم خودرا روي تله موشهاي قتاله قراردهند، مقداري از سهميه غذاي خود را داخل بشقابي تميز قرار داده نزديك سوراخ موشها بگذارند تا حضرات با خوردن آنها دلي از عزا درآورده براي تشكر از صاحبخانه ها ديگر بسراغ غذاهاي موجود در آشپزخانه و يا انبار مواد غذائي نروند.ا
حالا اگر آنها دوست دارند هر از گاه دندانهاي خودرا با جويدن پارچه ها و سوراخ كردن لباسهاي داخل صندوقها مسواك بزنند اين چيزيست كه ساكنين محترم تهران بايد برآنها ببخشايند و آنرا نديده بگيرند چون هيچ موجودي بدون عيب نيست - حتي خود انسانها - و نيش و نوش هميشه دركنار يكدیگر قرار دارند.ا
ضمنا" اين بي انصافي است كه فكر كنيم موشها جز ايجاد ضرر براي ساكنين خانه ها فایده ديگري ندارند، مسلما" دركنار همه ضرر ها فوائدي نيز موجود است كه اگر جز اين بود زندگي مسالمت آميز مفهوم درستي پيدا نميكرد.ا
بعنوان مثال وجود حضرات موشها در خانه ها سبب ميشود تا مدتي از وقت بچه ها صرف تعقيب و گريز و دنبال كردن موشها در خانه ها شود. همين بازي و سرگرمي سبب ميشود تا خانمهاي خانه فراغتي حاصل كرده بكارهاي خود درخانه برسند.ا
مقدار زيادي از نيرو و انرژي كودكان صرف دنبال كردن موشها دربين رختخوابها و صندوقهاي لباس و يا در حياط خانه بقصد گرفتن آنها ميشود، اين چيزي است كه واقعا" بچه ها را سرگرم ميكند.ا
در كشورهاي پيشرفته كه موش در خانه ها و آپارتمانها يافت نميشود والدين براي سرگرمي كودكان خود اقدام به خريد موش ازفروشگاهها مينمايند.ا
در نبود موشها در خانه انرژي بچه ها لاجرم بمصرف شيطنت و باحتمال زياد خرابكاري در جائي ديگر میرسد و يا پدر و مادرها مجبورند براي نگهداري ومواظبت از كودكان خود ماهانه مبلغ قابل توجهي به كودكستانها بپردازند.ا
وقتي يكي از موشها توسط بچه ها گرفتار ميشود تازه بازي و خنده شروع ميگردد. اول نخي به دم او ميبندند تا نتواند فرار كند بعد او را در حياط خانه رهايش ميكنند و بدنبالش دويده از رفتنش بداخل سوراخها جلوگيري مينمايند و از اينكار لذت فراوان ميبرند. گاهي اورا در همين حال جلو يكي از گربه هاي خانه ميندازند و با ديدن حال نزار او كه خودرا در چنگال دو نيروي متخاصم ميبيند كيف ميكنند.ا
عده اي از موشها وقتي گرفتار ميشوند بشدت جير جير ميكنند، عده اي ديگر كوشش دارند درصورت امکان دست گيرنده را گاز گرفته فرار کنند ولي آنها كه عاقلترند خودرا به مردن ميزنند تا گيرنده را فريب داده فرار كنند ولي از آنجائيكه نميتوانند از دم و بازدم نفسهاي خود ممانعت نمايند و شكمشان بشدت بالا و پائين ميرود بچه هاي شيطان گول نخورده دست از سر آنها بر نميدارند.ا
همانطور كه ميدانيم گربه هاي تهراني هم تمايل چنداني بخوردن موشها ندارند و بوي موش حال آنها را بهم ميزند - اگر غير از اين بود تعداد موشها به پنج برابر تعداد ساكنين تهران نميرسيد - ضمنا" با توجه به مفادآئين نامه هائيكه باموشها دارند ازخوردن آنها منع شده اند ولي از آنجائيكه نميخواهند دل بچه هاي صاحبخانه را بشكنند با موش گرفتار بازي ميكنند، گاه چنگي باو ميزنند و سپس خودرا عقب ميكشند، سعي ميكنند نشان دهند قصد خوردن اورا دارند و با هجومي ناگهاني پشت گردن اورا با دندان ميگيرند ولي بلافاصله رهايش ميكنند زيرا بهيچوجه نميخواهند با ادامه اينكار بدليل فسخ قرار داد از طرف كاميونيتي موشها مورد اعتراض قرار گرفته وجریمه بپردازند.ا
از آنجائيكه زندگي در كنار انسانها اثر مستقيمي بر عادات و روش زندگي موشها گذاشته است سعي ميكنند هنگام وضع حمل، نوزادان خودرا در نرمترين مكان بدنيا آورند لذا اگر دسترسي به پارچه هاي ظريف ولطيف نداشته باشند و نتوانند در سوراخهاي خود محل مناسبي براي تولد آنها درست نمايند با سوراخ كردن رختخوابهاي نو كه در صندوقخانه ها و يا پستو ها نهاده شده راهي بداخل آن گشوده نوزادان خودرا درميان پنبه آنها بدنيا ميآورند و چون بكرات ديده اند كه صاحبخانه ها تا آمدن مهمان نيازي به بسته هاي رختخواب ندارند با خيال راحت وتا زمانيكه بچه ها براه نيفتاده اند در همانجا ازآنها پرستاري ميكنند تا بزرگ شده براه افتند.ا
بچه موشها نوزاداني لطيف و نرم و بسيار كوچك باندازه یک یا دو بند انگشت هستند و تا مدتي قادر نيستند چشمهاي خودرا باز كرده باطراف نگٌاه كنند لذا اگر گاهي برحسب اتفاق درميان رختخوابها پيدايشان ميكرديم وسيله اي بودند تا چند روز با آنها بازي كنيم. دراین رابطه بد نیست تا حادثه جالبی را که در کودکی برایم اتفاق افتاده است در پایان برایتان تعریف کنم.ا
در كودكي با برادر وخواهرم همراه با پدر بزرگ و مادر بزرگ شبها در يك اطاق پنجدري بزرگ ميخوابيديم. پدر بزرگ عادت داشت هر روزصبح بعد از نماز خواندن چپقش را روشن كند و درحاليكه در روي تشكش نشسته بود وبه ديوار تكيه داشت پكهاي غليظي بآن بزند و دود آنرا به آهستگي از دهان و بيني بيرون بفرستد.ا
بوي دود چپق كه در فضاي اطاق پراكنده ميشد ما را بيدار و به سرفه ميانداخت واغلب به پدر بزرگ اعتراض ميكرديم ولي او گوشش بحرف ما بچه ها بدهكار نبود و حاضر نميشد ازچپق كشيدن صحبگاهی اش دست بردارد.ا
براي اينكه او را از اينكار باز داريم يكشب قوطي كبريت اورا يافته كبريتهاي آنرا خالي وچند بچه موشي را كه از قبل گرفته بوديم داخل آن نهاديم. صبح روز بعد پدر بزرگ بعد از نماز طبق روال هر روز چپقش را پر از توتون كرد و با قاشق كوچكي كه با زنجير به دسته چپقش وصل بود توتونها را روي سر چپق مرتب و محكم كرد و براي اطمينان از استحكام آن چند بار با شصت خود نيز آنرا امتحان نمود و سپس يك دستش را بزير متكا برد تا كبريت را در آورده چپقش را روشن كند.ا
همينكه قوطي كبريت را باز كرد و دست داخل آن نمود بجاي چوب كبريت دستش به بچه موشهاي نرم و لطيف خورد و چون انتظار چنين چيزي را نداشت با ترس و نفرت قوطي كبريت را بروي تشك انداخت و حيران از اينكه چرا بچه موشها در قوطي كبريتش لانه كرده اند هاج و واج بآن نگاه میكرد. دراينموقع غش غش خنده ما كه تا آنموقع منتظر و شاهد جريان بوديم از زير لحاف بلند شد و پدر بزرگ فهميد كه كار، كار ما بوده است. پس قر و لند كنان از جاي برخاسته به آشپزخانه رفت تا كبريت ديگري يافته چپقش را روشن كند.ا
فرداي آنروز شنيديم به دخترش شكايت ميكرد كه در تربيت بچه ها سعي كافي بكار نبرده و آنها را خوب تربيت نكرده است ولي چون ما را خیلی دوست داشت دلخوري از اين بابت سبب آن نشد تا پدر بزرگ جيره ما را از شكر پنير و خرما كه شبهاي جمعه از مسجد برايمان ميآورد قطع كند.ا
بعد از اين واقعه پدر بزرگ فهميد كه ما بچه ها از دود چپقش ناراحت هستيم. لذا از آن ببعد هر روز بعد از نماز كيسه توتون وچپقش را برداشته به آشپزخانه ميبرد و درآنجا با دود كردن چپق حال ميكرد، ناگفته نماند تا مدتي هر روز قبل از برداشتن چوب كبريت از داخل قوطي، محتوي آنرا در روشنائي وارسي و پس از اطمينان از نبودن بچه موش در آن چوب كبريتها را بيرون ميآورد.ا










No comments: