خان عموی ما و سیاست
این روزها روزنامه ها پر است از اخبار سیاسی ایران و بطور اخص اخبار بحران آفرین درمورد فعالیتهای هسته ای و غنی سازی اورانیوم در کشور ما. رئیس جمهور ایران و بعضی ازسران رژیم هم با سخنرانیهای خود هر از گاه بر آتش این بحران میدمند و آنرا روز بروز تیز تر میکنند بطوریکه مخالفین داخلی و خارجی حکومت ایران و حتی سیاستمداران جهانی همه انگشت بدهان مانده اند که بالاخره این آقایان چه در سر دارند و با این غنی سازی هسته ای خود در آینده چه میخواهند بکنند.ا
راستش دلم نمیخواست قلم را از داستان نویسی گردانده وارد بحث های سیاسی شوم بخصوص سیاست روز ایران، ولی هربار این خان عموی ما از ایران به کانادا میاد و می بینه من همینطور داستان راجع به بچه ها مینویسم پوز خندی میزنه ومیگه: "ای بابا، تو هم دلت خوشه ها، مسائل مهم دنیا و مملکت خودتو گذاشتی کنار و داستان مینویسی، اونم داستان بچه ها و موش و گربه ها"ا
بهش میگم: "آخه خان عمو وقتی من از سیاست مملکت خودم سر در نمیارم واسه چی باید راجع بهش فکر کنم و چیز بنویسم".ا
میگه: "جوون! (خان عمو این تکیه کلام را حتی موقعیکه من هنوز یک الف بچه بودم برای توجه دادن من بکار میبرد) اوضاع سیاسی ایران مثل روز روشنه، چطور آدمی مثل تو که دانشگاه رفته ای و اینهمه درس خوندی نمیتونی از سیاستی که یک مشت آخوند فیضیه ندیده و حقه باز در کشور ما بازی میکنند سر در بیاری".ا
خان عمو حق داره اینطور اظهار نظر کنه چونکه تا اونجا که من یادمه از دوران جوانی هم همیشه به امور سیاسی دنیا بخصوص ایران علاقمند بود و خیلی راحت مسائل سیاسی ایران وحتی دنیا را با چند جمله برای ما جوانها ودیگران تجزیه تحلیل میکرد. همیشه یک شماره روزنامه اطلاعات و یا یک مجله خواندنیها در زیر بغل داشت و در هر مجلسی که وارد میشد مطالب آنرا مثل وحی مونزل با صدای بلند برای حضار میخواند و سپس شروع به توضیح و تشریح آنها مینمود.ا
او با اینکه مردی متدین به دین اسلام است و نماز و روزه اش هیچگاه ترک نمیشود ولی از همان اوان جوانی با آخوند و آخوند بازی مخالف بود. در محافل خانوادگی چون موضوع سیاست مملکت پیش میآمد فوری میگفت: "تمام بدبختیهای ما زیر سر همین انگلیسها و نوکرهای دست به سینه شون آخوند هاست. (لازم به تذکر است که اون موقع هنوز سریال دائی جان ناپلئون درست نشده بود تا تصور کنیم خان عمو تحت تآثیر اون برنامه قرار داشته). اگه شما بچه ها بفکر اصلاح مملکت خودتون هستید اول باید دست انگلیسی ها و عوامل آنها یعنی آخوند ها را از سر این مملکت کوتاه کنید".ا
او از رضا شاه تعریف میکرد ومیگفت: "رضاشاه تصمیم داشت دست انگلیسها و آخوندها رو از این مملکت کوتاه کنه ولی زورش بآنها نرسید وهمانطور که دیدید از مملکت بیرونش کردند".ا
زمانیکه من و دوستانم در حزب توده برای ایجاد یک حکومت کارگری در ایران فعالیت میکردیم خان عمو ما را مسخره میکرد و میگفت: "حزب توده شما را شستشوی مغزی داده تا نتونید وضع سیاسی مملکت خودتون را درست تجزیه و تحلیل کنید".ا
میپرسیدیم: "چطور ما را شستشوی مغزی داده".ا
میگفت: "برای اینکه حکومت ایران در حال حاضر هم یک حکومت کارگریست و احتیاجی نیست که شما برای ایجاد آن فعالیت کنید".ا
میگفتیم: "خان عمو این چه حرفیه، کجای حکومت ما کارگریه. یعنی شاه مملکت یک کارگره و نخست وزیر و وزرای دولت هم کارگرند".ا
خان عمو سری از روی تآسف با این مفهوم که ما چقدر از مرحله پرت هستیم تکان میداد و میگفت: "بله همینطوره، مگه موقع انتخابات همین کارگرها و دهقان ها نیستند که کامیون کامیون از دهات اطراف بتهران میان وصندوقهای رآی را پر میکنند پس نمایندگان مجلس نماینده همین کارگرها و دهقانها هستند، آنها هم وزرا و نخست وزیر را سر کار میگذارند پس حکومت ما دقیقا" یک حکومت کارگریست".ا
جواب میدادیم: "خان عمو این بعلت عدم آگاهی آنهاست که به نمایندگان واقعی خود رآی نمیدهند. آنها را فریب میدهند، تطمیع میکنند و رآیهایشان را میخرند" و اضافه میکردیم: "وظیفه حزب و اعضای حزب هم همین است که بآنها آگاهی سیاسی بدهند تا فریب مالکین را نخورده به نمایندگان واقعی خود رآی بدهند".ا
میخندید ومیگفت: "بنظر من آگاه کردن یک مشت کارگر و دهقان نا آگاه کار بسیار مشکلی است و صد ها سال کار میبره و حزب توده نمیتونه باین زودیها در کارش موفق بشه ولی برای اینکه کارگرها و دهاقین بنمایندگان حزب رآی بدن میتونه همان کاری را بکنه که مالکین و سرمایه داران میکنند یعنی حزب هم با دادن یک پرس غذای مجانی بهر کدام از آنها رآی آنها را برای نمایندگان خودش بگیره".ا
همیشه از جبهه ملی و دکتر مصدق دفاع میکرد ولی هنگامیکه آیت الله کاشانی از ملی کردن نفت حمایت کرد خان عمو آهی کشید و گفت: "از امروز دیگر بایستی فاتحه ملی شدن نفت را بخوانید چونکه با وارد شدن آخوندها در این کار، کار ملی شدن به سرانجام نمیرسد".ا
انقلاب مشروطه را نیز مثال میآورد و میگفت: "تا اونجا که انقلاب دست یک مشت آدم تحصیل کرده و انقلابی بود خوب پیش میرفت ولی همینکه آخوندها کارها را بدست گرفتند فاتحه اش خوانده شد و دیدیم چه بروز آن آوردند".ا
آن زمان درحالیکه ما خودمان نظر خان عمو را در مورد آخوند ها و انگلیسها درست میدانستیم ولی تفسیرهای اورا منفی بافی دانسته زیاد توجهی به حرفهای او نمیکردیم ولی حالا که آخوند ها پس از سالها حاشیه نشینی حکومت ایران را مستقلا" دردست خود گرفته اند تفسیرهای خان عمو اعتبار بیشتری یافته و او هم با توپی پر تر و اعتماد بیشتری به تعبیر و تفسیرهایش وارد کانادا شده است.ا
وقتی از او راجع به اوضاع سیاسی ایران سؤال کردیم سینه ای صاف کرد وگفت: "جوون، یادت میاد پنجاه شصت سال پیش راجع باین آخوندها چی بهت میگفتم".ا
گفتم: "آره خان عمو، هنوز یادم هست که چه چیزها راجع باین آخوند ها میگفتی".ا
اوادامه داد وگفت: "هان پسرم، امروز تازه داری بحرفم میرسی و باین خان عموی نود ساله ات حق میدی که خوب این آخوندها را میشناخته" و اضافه کرد: "حالا من بیشتر مطمئن شده ام که آخوندهای ما نوکر انگلیسها هستند و بنفع سیاست آنها کار میکنند".ا
بر حسب اتفاق بودن خان عمو در کانادا مصادف شد با توقیف و اسیر کردن ملوانان یک قایق گشتی انگلیسی در آبهای ایران و ایجاد درگیری وبحران سیاسی بین ایران و انگلستان. وقتی راجع بآن با خان عمو صحبت کردیم بلافاصله اظهار نظر کرد که: "این یک بازی سیاسی است و نقشه آنرا خود انگلیسها کشیده اند".ا
چند هفته بعد که ملوانها را با سلام و صلوات و بسته های کادو آزاد کردند خان عمو یکبار دیگر سینه جلو داد و گفت: "مشاهده کردید که باز هم نظرم درست بود".ا
او چنان در مورد عقاید سیاسی خود و اظهار نظرهایش با اطمینان باینکه همه آنها درست است و مولای درزش نمیرود صحبت میکند که شنونده هیچگاه جرآت نمیکند منکر آنها شود.ا
روزی ضمن صحبت از او سؤال کردم: "خان عمو چطور شما اینقدر به اظهار نظرهاتون اطمینان دارید و هیچ توجیه دیگری را در مورد سیاست ایران نمیپذیرید".ا
جواب داد: "برای اینکه این موهای سفید را من توی آسیاب سفید نکرده ام و تمام نود سال عمرم را چهار چشمی مواظب کار این آخوندها بوده ام" بعد برای اینکه مرا بیشتر شیرفهم کند گفت: "حتما" تا حالا نام فراماسون ها به گوشت خورده که میلیونها نفر از آدمهای کله گنده دنیا همه عضو این تشکیلات هستند و بترتیب قدمت در لژهای مختلف آن می نشینند وهر کجا باشند بدون درنگ دستورات داده شده از طرف آن تشکیلات را مو بمواجرا میکنند" و اضافه کرد: "در زمان شاه سابق همه نخست وزیران و امرای ارتش ایران و عده زیادی از آخوندهای سطح بالای مملکت عضو این تشکیلات بودند. پایه گذار و بوجود آورنده تشکیلات فراماسون انگلیسها بودند واز دوران قدیم بوسیله عوامل خود هر دولتی را که میخواستند درایران سر کار میگذاشتند".ا
بعد درحالیکه درمیان چمدان خود دنبال چیزی میگشت ادامه داد: "حالا جمعیت سری دیگری ساخته اند بنام آنوس یا آنوسی یا (دولت پنهان یهود) که در تمام دنیا فعالیت میکنند. پایه گذار این جمعیت یهودیها هستند ولی من مطمئنم که انگلیسها نیز در ایجاد آن سهیم میباشند".ا
دراینموقع چند ورقه کاغذ از چمدان خود بیرون آورد و بدین شرح شروع بخواندن آنها کرد: "آنوس بمعنای یهودی مخفی به یهودانی گفته میشود که به اجبار یا بدلایل سیاسی و بمنظور نفوذ در میان غیر یهودیان آئین دیگری را پذیرفته اند ولی در خفا به آئین یهود پایبند هستند، آنوسی در زبان عربی به فردی اطلاق میشود که تحت فشار تغییر مذهب داده باشد ولی میکوشد دین اصلی خود و مراسم آنرا در خفا حفظ کند".ا
خان عمو که مرا متعجب و انگشت بدهان دید اضافه کرد: "این جمعیت و یا سازمان درنظر دارد با نفوذ در تمام ارگانهای قدرت در جهان تمام منابع انرژی و مالی دنیا را در اختیار خود گیرد و باینوسیله امپراتوری عظیمی بوجود آورد. درحال حاضر اکثر رهبران جهان عضو این سازمان هستند".ا
خان عمو بدون اینکه بمن اجازه دهد تا درمورد این اظهار نظرهایش واکنشی نشان دهم اضافه کرد: "درحال حاضر تنی چند از رهبران جمهوری اسلامی ایران ازجمله همین آنوسیها هستند. آنها در حقیقت یهودیانی هستند که تظاهر به اسلامیت میکنند ولی تماما" در خدمت این جمعیت هستند و در جهت منافع آنها کار میکنند".ا
بعد برای اینکه بیشتر مرا درجریان امر بگذارد قسمتی از ترجمه مصاحبه خاخام اعظم فرومن را که در تاریخ سی آوریل یکهزارونهصد ونود وهشت با روزنامه لیبراسیون انجام داده بود جلوی من گذاشت و گفت: "اینرا بخوان تا بیشتر به کنه مطلب پی ببری".ا
اینطور نوشته بود: "انقلاب شایان ستایش خمینی درایران درست بر همان مبنای ایدئولوژیکی تکیه دارد که ایده ئولوژی مبارزه امروزی ما در اسرائیل بر آن تکیه میکند. مفهومی که ما برای یهوه خدای واحد غیرتمند و بی گذشت خود قائلیم همان مفهومی است که خمینی از خدای اسلام دارد. دیدگاههای جهانی ما کاملا" مشابه همدیگرند همانطور که بسیاری مسائل دیگر میان ما مشترک هستند. هر دوی ما برای دفاع از ارزشهای سنتی خود در مقابل نو آوری کفرآمیز امروزی میجنگیم. من وقتی شعار "الله اکبر" را میشنوم همانقدر احساس رضایت میکنم که اسلام راستین از شنیدن شعار "جلال یهوه متبارک باد" خرسند میشود. یک امام جماعت جمهوری اسلامی هر کلامی را که از شریعت دریافت کرده است بصورت رهنمودی تکرار میکند، درست همان کاری که ما در مورد تورات میکنیم. من ساعتهای متوالی مجذوب موعظه های مذهبی خبرگان ولایت فقیه شده ام زیرا آنان نیز در خط مبارزه با لیبرالیسم و آزاد اندیشی همرزمان ما هستند. میخواهم بدانان پیام دهم که: "بنیادگرایان روی زمین متحد شوید".ا
قطعه کاغذ را که نام نویسنده آن (ج، پژمان) بود بدست او دادم، نگاهی بمن کرد و گفت: "حالا نظرت چیست".ا
نظری نداشتم جز اینکه بیشتر در گرداب افکار چمبره آمیز خود فرو روم، با خود گفتم: "بیجهت نبود که در جنگ هشت ساله ایران و عراق این اسرائیل بود که بیشترین کمک را از نظر تآمین سلاحهای جنگی بایران میکرد. آیا حمله های اخیر جمهوری اسلامی به اسرائیل و دروغ خواندن هولوکاست فقط جنبه تبلیغاتی دارد؟ آیا هدف آنها از اینکار تنها ایجاد بحران و تنش در جهان میباشد، چیزی که تنها جنگ افروزان جهانی از آن بهره میبرند؟" سرم داشت از اینهمه ریا و دوروئی به دوار میافتاد، نمیخواستم سخنان خان عمو و نوشته های آن چند قطعه کاغذ را باور کنم ولی با توجه به حوادث و اتفاقاتی که در عرض این چند سال اخیر مشاهده کرده بودم جای هیچگونه اعتراضی برایم باقی نمیگذاشت. بار دیگر بدون اینکه سخنی در رد یا قبول گفته های خان عمو گفته باشم سرم را پائین انداخته و ساکت ماندم".ا
خان عمو که مرا ساکت وغرق در افکار خود دید خندید و گفت: "جوون، چرا خودتو باختی، دنیا تا بوده همین بوده، بلند شو و دامن همت بکمر ببند و برای رسوا کردن آخوند ها این جرثومه های ارتجاع و دوروئی و نوکران دست بسینه انگلیس ها اقدام کن. حالا دیگه روزگاریست که دنیا بهم نزدیک شده و مردم با خواندن کتاب و روزنامه فکرشان باز و آگاهی بیشتری درمورد این قوم سیاه پوش پیدا کرده اند. آنها جز دروغگوئی و رجز خوانی کار دیگری از دستشان برنمیآید و بزودی رسوا خواهند شد" بعد لبخندی زد و گفت:ا
"ما که بهتر خودمان را میشناسیم، یک آفتابه مسی که میسازیم قدرت گرفتن سوراخهای آنرا نداریم تا آب چکه نکند چطور حالا ادعای غنی کردن اورانیوم و ساختن بمب اتمی داریم همه اینها دروغ است و بدستور ارباب و اجرای سیاستهای او این حرفها را میزنند. حالا پاشو و بکارت برس ولی اینها را که بتو گفتم فراموش نکن" بعد هم اضافه کرد: "خدا پدر این چینی های چشم بادامی را بیامرزد که ملزومات مملکت ما را تآمین و تکنولوژی به مملکت ما صادر میکنند در غیر اینصورت کار مردم ما زار بود".ا
راستش دلم نمیخواست قلم را از داستان نویسی گردانده وارد بحث های سیاسی شوم بخصوص سیاست روز ایران، ولی هربار این خان عموی ما از ایران به کانادا میاد و می بینه من همینطور داستان راجع به بچه ها مینویسم پوز خندی میزنه ومیگه: "ای بابا، تو هم دلت خوشه ها، مسائل مهم دنیا و مملکت خودتو گذاشتی کنار و داستان مینویسی، اونم داستان بچه ها و موش و گربه ها"ا
بهش میگم: "آخه خان عمو وقتی من از سیاست مملکت خودم سر در نمیارم واسه چی باید راجع بهش فکر کنم و چیز بنویسم".ا
میگه: "جوون! (خان عمو این تکیه کلام را حتی موقعیکه من هنوز یک الف بچه بودم برای توجه دادن من بکار میبرد) اوضاع سیاسی ایران مثل روز روشنه، چطور آدمی مثل تو که دانشگاه رفته ای و اینهمه درس خوندی نمیتونی از سیاستی که یک مشت آخوند فیضیه ندیده و حقه باز در کشور ما بازی میکنند سر در بیاری".ا
خان عمو حق داره اینطور اظهار نظر کنه چونکه تا اونجا که من یادمه از دوران جوانی هم همیشه به امور سیاسی دنیا بخصوص ایران علاقمند بود و خیلی راحت مسائل سیاسی ایران وحتی دنیا را با چند جمله برای ما جوانها ودیگران تجزیه تحلیل میکرد. همیشه یک شماره روزنامه اطلاعات و یا یک مجله خواندنیها در زیر بغل داشت و در هر مجلسی که وارد میشد مطالب آنرا مثل وحی مونزل با صدای بلند برای حضار میخواند و سپس شروع به توضیح و تشریح آنها مینمود.ا
او با اینکه مردی متدین به دین اسلام است و نماز و روزه اش هیچگاه ترک نمیشود ولی از همان اوان جوانی با آخوند و آخوند بازی مخالف بود. در محافل خانوادگی چون موضوع سیاست مملکت پیش میآمد فوری میگفت: "تمام بدبختیهای ما زیر سر همین انگلیسها و نوکرهای دست به سینه شون آخوند هاست. (لازم به تذکر است که اون موقع هنوز سریال دائی جان ناپلئون درست نشده بود تا تصور کنیم خان عمو تحت تآثیر اون برنامه قرار داشته). اگه شما بچه ها بفکر اصلاح مملکت خودتون هستید اول باید دست انگلیسی ها و عوامل آنها یعنی آخوند ها را از سر این مملکت کوتاه کنید".ا
او از رضا شاه تعریف میکرد ومیگفت: "رضاشاه تصمیم داشت دست انگلیسها و آخوندها رو از این مملکت کوتاه کنه ولی زورش بآنها نرسید وهمانطور که دیدید از مملکت بیرونش کردند".ا
زمانیکه من و دوستانم در حزب توده برای ایجاد یک حکومت کارگری در ایران فعالیت میکردیم خان عمو ما را مسخره میکرد و میگفت: "حزب توده شما را شستشوی مغزی داده تا نتونید وضع سیاسی مملکت خودتون را درست تجزیه و تحلیل کنید".ا
میپرسیدیم: "چطور ما را شستشوی مغزی داده".ا
میگفت: "برای اینکه حکومت ایران در حال حاضر هم یک حکومت کارگریست و احتیاجی نیست که شما برای ایجاد آن فعالیت کنید".ا
میگفتیم: "خان عمو این چه حرفیه، کجای حکومت ما کارگریه. یعنی شاه مملکت یک کارگره و نخست وزیر و وزرای دولت هم کارگرند".ا
خان عمو سری از روی تآسف با این مفهوم که ما چقدر از مرحله پرت هستیم تکان میداد و میگفت: "بله همینطوره، مگه موقع انتخابات همین کارگرها و دهقان ها نیستند که کامیون کامیون از دهات اطراف بتهران میان وصندوقهای رآی را پر میکنند پس نمایندگان مجلس نماینده همین کارگرها و دهقانها هستند، آنها هم وزرا و نخست وزیر را سر کار میگذارند پس حکومت ما دقیقا" یک حکومت کارگریست".ا
جواب میدادیم: "خان عمو این بعلت عدم آگاهی آنهاست که به نمایندگان واقعی خود رآی نمیدهند. آنها را فریب میدهند، تطمیع میکنند و رآیهایشان را میخرند" و اضافه میکردیم: "وظیفه حزب و اعضای حزب هم همین است که بآنها آگاهی سیاسی بدهند تا فریب مالکین را نخورده به نمایندگان واقعی خود رآی بدهند".ا
میخندید ومیگفت: "بنظر من آگاه کردن یک مشت کارگر و دهقان نا آگاه کار بسیار مشکلی است و صد ها سال کار میبره و حزب توده نمیتونه باین زودیها در کارش موفق بشه ولی برای اینکه کارگرها و دهاقین بنمایندگان حزب رآی بدن میتونه همان کاری را بکنه که مالکین و سرمایه داران میکنند یعنی حزب هم با دادن یک پرس غذای مجانی بهر کدام از آنها رآی آنها را برای نمایندگان خودش بگیره".ا
همیشه از جبهه ملی و دکتر مصدق دفاع میکرد ولی هنگامیکه آیت الله کاشانی از ملی کردن نفت حمایت کرد خان عمو آهی کشید و گفت: "از امروز دیگر بایستی فاتحه ملی شدن نفت را بخوانید چونکه با وارد شدن آخوندها در این کار، کار ملی شدن به سرانجام نمیرسد".ا
انقلاب مشروطه را نیز مثال میآورد و میگفت: "تا اونجا که انقلاب دست یک مشت آدم تحصیل کرده و انقلابی بود خوب پیش میرفت ولی همینکه آخوندها کارها را بدست گرفتند فاتحه اش خوانده شد و دیدیم چه بروز آن آوردند".ا
آن زمان درحالیکه ما خودمان نظر خان عمو را در مورد آخوند ها و انگلیسها درست میدانستیم ولی تفسیرهای اورا منفی بافی دانسته زیاد توجهی به حرفهای او نمیکردیم ولی حالا که آخوند ها پس از سالها حاشیه نشینی حکومت ایران را مستقلا" دردست خود گرفته اند تفسیرهای خان عمو اعتبار بیشتری یافته و او هم با توپی پر تر و اعتماد بیشتری به تعبیر و تفسیرهایش وارد کانادا شده است.ا
وقتی از او راجع به اوضاع سیاسی ایران سؤال کردیم سینه ای صاف کرد وگفت: "جوون، یادت میاد پنجاه شصت سال پیش راجع باین آخوندها چی بهت میگفتم".ا
گفتم: "آره خان عمو، هنوز یادم هست که چه چیزها راجع باین آخوند ها میگفتی".ا
اوادامه داد وگفت: "هان پسرم، امروز تازه داری بحرفم میرسی و باین خان عموی نود ساله ات حق میدی که خوب این آخوندها را میشناخته" و اضافه کرد: "حالا من بیشتر مطمئن شده ام که آخوندهای ما نوکر انگلیسها هستند و بنفع سیاست آنها کار میکنند".ا
بر حسب اتفاق بودن خان عمو در کانادا مصادف شد با توقیف و اسیر کردن ملوانان یک قایق گشتی انگلیسی در آبهای ایران و ایجاد درگیری وبحران سیاسی بین ایران و انگلستان. وقتی راجع بآن با خان عمو صحبت کردیم بلافاصله اظهار نظر کرد که: "این یک بازی سیاسی است و نقشه آنرا خود انگلیسها کشیده اند".ا
چند هفته بعد که ملوانها را با سلام و صلوات و بسته های کادو آزاد کردند خان عمو یکبار دیگر سینه جلو داد و گفت: "مشاهده کردید که باز هم نظرم درست بود".ا
او چنان در مورد عقاید سیاسی خود و اظهار نظرهایش با اطمینان باینکه همه آنها درست است و مولای درزش نمیرود صحبت میکند که شنونده هیچگاه جرآت نمیکند منکر آنها شود.ا
روزی ضمن صحبت از او سؤال کردم: "خان عمو چطور شما اینقدر به اظهار نظرهاتون اطمینان دارید و هیچ توجیه دیگری را در مورد سیاست ایران نمیپذیرید".ا
جواب داد: "برای اینکه این موهای سفید را من توی آسیاب سفید نکرده ام و تمام نود سال عمرم را چهار چشمی مواظب کار این آخوندها بوده ام" بعد برای اینکه مرا بیشتر شیرفهم کند گفت: "حتما" تا حالا نام فراماسون ها به گوشت خورده که میلیونها نفر از آدمهای کله گنده دنیا همه عضو این تشکیلات هستند و بترتیب قدمت در لژهای مختلف آن می نشینند وهر کجا باشند بدون درنگ دستورات داده شده از طرف آن تشکیلات را مو بمواجرا میکنند" و اضافه کرد: "در زمان شاه سابق همه نخست وزیران و امرای ارتش ایران و عده زیادی از آخوندهای سطح بالای مملکت عضو این تشکیلات بودند. پایه گذار و بوجود آورنده تشکیلات فراماسون انگلیسها بودند واز دوران قدیم بوسیله عوامل خود هر دولتی را که میخواستند درایران سر کار میگذاشتند".ا
بعد درحالیکه درمیان چمدان خود دنبال چیزی میگشت ادامه داد: "حالا جمعیت سری دیگری ساخته اند بنام آنوس یا آنوسی یا (دولت پنهان یهود) که در تمام دنیا فعالیت میکنند. پایه گذار این جمعیت یهودیها هستند ولی من مطمئنم که انگلیسها نیز در ایجاد آن سهیم میباشند".ا
دراینموقع چند ورقه کاغذ از چمدان خود بیرون آورد و بدین شرح شروع بخواندن آنها کرد: "آنوس بمعنای یهودی مخفی به یهودانی گفته میشود که به اجبار یا بدلایل سیاسی و بمنظور نفوذ در میان غیر یهودیان آئین دیگری را پذیرفته اند ولی در خفا به آئین یهود پایبند هستند، آنوسی در زبان عربی به فردی اطلاق میشود که تحت فشار تغییر مذهب داده باشد ولی میکوشد دین اصلی خود و مراسم آنرا در خفا حفظ کند".ا
خان عمو که مرا متعجب و انگشت بدهان دید اضافه کرد: "این جمعیت و یا سازمان درنظر دارد با نفوذ در تمام ارگانهای قدرت در جهان تمام منابع انرژی و مالی دنیا را در اختیار خود گیرد و باینوسیله امپراتوری عظیمی بوجود آورد. درحال حاضر اکثر رهبران جهان عضو این سازمان هستند".ا
خان عمو بدون اینکه بمن اجازه دهد تا درمورد این اظهار نظرهایش واکنشی نشان دهم اضافه کرد: "درحال حاضر تنی چند از رهبران جمهوری اسلامی ایران ازجمله همین آنوسیها هستند. آنها در حقیقت یهودیانی هستند که تظاهر به اسلامیت میکنند ولی تماما" در خدمت این جمعیت هستند و در جهت منافع آنها کار میکنند".ا
بعد برای اینکه بیشتر مرا درجریان امر بگذارد قسمتی از ترجمه مصاحبه خاخام اعظم فرومن را که در تاریخ سی آوریل یکهزارونهصد ونود وهشت با روزنامه لیبراسیون انجام داده بود جلوی من گذاشت و گفت: "اینرا بخوان تا بیشتر به کنه مطلب پی ببری".ا
اینطور نوشته بود: "انقلاب شایان ستایش خمینی درایران درست بر همان مبنای ایدئولوژیکی تکیه دارد که ایده ئولوژی مبارزه امروزی ما در اسرائیل بر آن تکیه میکند. مفهومی که ما برای یهوه خدای واحد غیرتمند و بی گذشت خود قائلیم همان مفهومی است که خمینی از خدای اسلام دارد. دیدگاههای جهانی ما کاملا" مشابه همدیگرند همانطور که بسیاری مسائل دیگر میان ما مشترک هستند. هر دوی ما برای دفاع از ارزشهای سنتی خود در مقابل نو آوری کفرآمیز امروزی میجنگیم. من وقتی شعار "الله اکبر" را میشنوم همانقدر احساس رضایت میکنم که اسلام راستین از شنیدن شعار "جلال یهوه متبارک باد" خرسند میشود. یک امام جماعت جمهوری اسلامی هر کلامی را که از شریعت دریافت کرده است بصورت رهنمودی تکرار میکند، درست همان کاری که ما در مورد تورات میکنیم. من ساعتهای متوالی مجذوب موعظه های مذهبی خبرگان ولایت فقیه شده ام زیرا آنان نیز در خط مبارزه با لیبرالیسم و آزاد اندیشی همرزمان ما هستند. میخواهم بدانان پیام دهم که: "بنیادگرایان روی زمین متحد شوید".ا
قطعه کاغذ را که نام نویسنده آن (ج، پژمان) بود بدست او دادم، نگاهی بمن کرد و گفت: "حالا نظرت چیست".ا
نظری نداشتم جز اینکه بیشتر در گرداب افکار چمبره آمیز خود فرو روم، با خود گفتم: "بیجهت نبود که در جنگ هشت ساله ایران و عراق این اسرائیل بود که بیشترین کمک را از نظر تآمین سلاحهای جنگی بایران میکرد. آیا حمله های اخیر جمهوری اسلامی به اسرائیل و دروغ خواندن هولوکاست فقط جنبه تبلیغاتی دارد؟ آیا هدف آنها از اینکار تنها ایجاد بحران و تنش در جهان میباشد، چیزی که تنها جنگ افروزان جهانی از آن بهره میبرند؟" سرم داشت از اینهمه ریا و دوروئی به دوار میافتاد، نمیخواستم سخنان خان عمو و نوشته های آن چند قطعه کاغذ را باور کنم ولی با توجه به حوادث و اتفاقاتی که در عرض این چند سال اخیر مشاهده کرده بودم جای هیچگونه اعتراضی برایم باقی نمیگذاشت. بار دیگر بدون اینکه سخنی در رد یا قبول گفته های خان عمو گفته باشم سرم را پائین انداخته و ساکت ماندم".ا
خان عمو که مرا ساکت وغرق در افکار خود دید خندید و گفت: "جوون، چرا خودتو باختی، دنیا تا بوده همین بوده، بلند شو و دامن همت بکمر ببند و برای رسوا کردن آخوند ها این جرثومه های ارتجاع و دوروئی و نوکران دست بسینه انگلیس ها اقدام کن. حالا دیگه روزگاریست که دنیا بهم نزدیک شده و مردم با خواندن کتاب و روزنامه فکرشان باز و آگاهی بیشتری درمورد این قوم سیاه پوش پیدا کرده اند. آنها جز دروغگوئی و رجز خوانی کار دیگری از دستشان برنمیآید و بزودی رسوا خواهند شد" بعد لبخندی زد و گفت:ا
"ما که بهتر خودمان را میشناسیم، یک آفتابه مسی که میسازیم قدرت گرفتن سوراخهای آنرا نداریم تا آب چکه نکند چطور حالا ادعای غنی کردن اورانیوم و ساختن بمب اتمی داریم همه اینها دروغ است و بدستور ارباب و اجرای سیاستهای او این حرفها را میزنند. حالا پاشو و بکارت برس ولی اینها را که بتو گفتم فراموش نکن" بعد هم اضافه کرد: "خدا پدر این چینی های چشم بادامی را بیامرزد که ملزومات مملکت ما را تآمین و تکنولوژی به مملکت ما صادر میکنند در غیر اینصورت کار مردم ما زار بود".ا
No comments:
Post a Comment