طنزي درباره "تقدير"ا
فکر میکنم شما نيز راجع به سرنوشت و تقدير چيزهاي زيادي شنيده باشيد، درباره خوشبختيها و يا بدبختيهاي آدميان، موفقیتها و شكستها، حوادث نیک و بد دوران زندگیشان كه همه را در ارتباط با سرنوشت و تقدير آنها ميدانيد.ا
عده اي معتقدند سرنوشت بشر از روز ازل و از همان لحظه ایکه نطفه آنها در بطن مادر بسته ميشود تعيين ميگردد و عده اي ديگر آنرا با اعمال خود انسانها و روشهاي درست و نادرست زندگيشان در ارتباط ميدانند و معتقدند كه عامل شانس (تقارن اتفاقات با يكديگر) رل مهمي در خوبي و بدي سرنوشت انسانها دارد.ا
بطوريكه ميدانيم در زمانهاي گذشته ستاره شناسان يا منجمين سعی میکردند با احتساب چرخش برجهاي كواكب و تولد افراد در هريك از آن برجها آینده وسرنوشت آنها را حدس زده وحوادثی را که در زندگی آتی آنها اتفاق خواهد افتاد پيشگوئي كنند وباين ترتيب آنها را از حوادث نحسي كه ممكن بود برايشان اتفاق بيفتد آگاه و در صورت امکان مسير زندگي فرد مورد نظر را - چنانچه سلطان و یا فرد مقتدری باشد - تغيير دهند، آنها حتي قدم را از اينهم فراتر نهاده ادعا ميكردند با استفاده از چرخش ماه و ستارگان قادرند بيماريها را نيز شفا بخشند و از مرگ و مير انسانها جلوگيري کنند. اينگونه افراد در دربار پادشاهان و حكام مقتدر زمان خود از ارزش و اعتبار والائي برخوردار بودند بطوريكه برخي از آنها توانستند حتي براي مدتي طولاني بر صندلي وزارت و يا صدارت حكام زمان خود نيز تكيه زنند.ا
در دوران ما نيز با اينكه وسعت علم و دانش بشري بسرعت بر مجهولات دست مييابد و هر روز يكي از پستوهاي تاريك جهل را با چراغ دانش روشن مينمايد كم نيستند كسانيكه هنوز معتقد به سرنوشت و تقدير بوده حوادثي را كه بر انسانها ميگذرد غير قابل كنترل و لازم الاجرا ميدانند.ا
(هنوز هم عده ای معتقدند که تولد انسانها در ماههای مختلف سال بر خصوصیات و اخلاق و رفتارفردی آنها اثر میگذارد).ا
ولي يكي از دوستانم عقيده اي جدا از اينها دارد. او معتقد است سرنوشت و تقدير دو چيز كاملا" متفاوتند باين ترتيب كه سرنوشت آدمها ممكن است بخوبي و خوشي پايان گيرد و يا در جهت عكس مسير آرزوهاي آنها حركت نمايد و بقول معروف "عاقبت بخير نشوند" ولي تقدير هميشه در جهت منفي حركت مينمايد و آنرا براي پايان ناخوش سرنوشت آدميان بكار ميبرند از اينرو پس از هر اتفاق بد و يا نحسي كه دامنگير افراد بشر ميگردد ميگويند: "تقديرش چنين بوده است".ا
همان دوست براي اثبات نظر خود داستاني طنز آلود در ارتباط با تقدير برايم تعريف كرد كه بد نيست برايتان بازگو كنم.ا
او ميگفت: "بطوريكه در روايات آمده است خداوند "روزي دهنده" هر روز فرشته هاي رحمت خودرا بخانه هاي مردم ميفرستد تا "روزي" آنها را آنطور كه در عرش برايشان معين شده است بدستشان برساند.ا
اين فرشتگان كه برخلاف آدميان شب و روز برايشان يكسان است و هيچگاه بخواب نميروند، هر روز سحرگاهان قبل از اينكه سياهي شب خيمه از روي كره خاك برگيرد روانه خانه هاي مردم ميشوند تا قبل از روشن شدن هوا و زمانيكه آدميان هنوز از خانه هاي خود بيرون نرفته باشند، "روزي" آنها را بدستشان برسانند.ا
يكي از اين انسانها كه زارعي فقير و زحمتكش بود هر روز سحرگاه قبل از اينكه نور ستارگان در روشنائي خورشيد رنگ ببازد و با گرماي خود نم خاك را از روي زمين برچيند براي آبياري و كار روي قطعه زمين كوچك خود از خانه بيرون ميرفت تا شايد با كار بيشتر قاتقي هراندازه اندك براي نان خالي خود تهيه نمايد. اين سحر خيزي زودهنگام باعث ميشد تا هر روز هنگاميكه فرشته رحمت حلقه بر در خانه او ميكوفت جز همسر پيرمرد كسي را در خانه نمي يافت لذا "روزي" همسرش را ميداد و سهم پيرمرد را دوباره بآسمان باز ميگرداند باين اميد كه شايد روز ديگر پيرمرد را يافته "روزي" اورا بدستش بسپارد زيرا فرشتگان وظيفه دارند "روزي" هركس را بدست خودش بسپارند و مجاز نيستند آنرا حتي به همسر او بدهند.ا
روز بعد و روزهاي ديگر هم بهمان ترتيب بدليل سحرخيزي زود هنگام پيرمرد، فرشته رحمت قادر نميگرديد "روزي" اورا بدستش برساند از اينرو مردك بينوا بدون دريافت "روزي" هرچه بيشتر تلاش ميكرد وضع زندگيش روز بروز از بد هم بدتر ميشد و مجبور بود با سهيم شدن درهمان مختصر "روزي" همسرش زندگي را با سختي بگذراند.ا
چون اين آمدن هر روزه فرشته رحمت و كوبيدن درب خانه مرد روستائي ماهها و سالها تكرار شده بود از اينرو بمجرد اينكه فرشته رحمت درب خانه پيرمرد را ميكوبيد و صداي "تق" بلند ميشد زن بينواي او كه ميدانست كوبنده درب جز فرشته رحمت كس ديگري نيست از داخل خانه ندا سر ميداد كه: "ديره" و تكرار اين صداي "تق" هر روزه و ندا در دادن همسر پيرمرد كه میگفت "ديره" كم كم بصورت "تق" و "ديره" درآمد و درنهايت نام "تقديره" و يا "تقدير" بخود گرفت و از آن ببعد هر حادثه نا مطلوب و يا مصيبت باري كه براي آدميان رخ ميدهد ميگويند: "تقديرش چنين بوده است".ا
عده اي معتقدند سرنوشت بشر از روز ازل و از همان لحظه ایکه نطفه آنها در بطن مادر بسته ميشود تعيين ميگردد و عده اي ديگر آنرا با اعمال خود انسانها و روشهاي درست و نادرست زندگيشان در ارتباط ميدانند و معتقدند كه عامل شانس (تقارن اتفاقات با يكديگر) رل مهمي در خوبي و بدي سرنوشت انسانها دارد.ا
بطوريكه ميدانيم در زمانهاي گذشته ستاره شناسان يا منجمين سعی میکردند با احتساب چرخش برجهاي كواكب و تولد افراد در هريك از آن برجها آینده وسرنوشت آنها را حدس زده وحوادثی را که در زندگی آتی آنها اتفاق خواهد افتاد پيشگوئي كنند وباين ترتيب آنها را از حوادث نحسي كه ممكن بود برايشان اتفاق بيفتد آگاه و در صورت امکان مسير زندگي فرد مورد نظر را - چنانچه سلطان و یا فرد مقتدری باشد - تغيير دهند، آنها حتي قدم را از اينهم فراتر نهاده ادعا ميكردند با استفاده از چرخش ماه و ستارگان قادرند بيماريها را نيز شفا بخشند و از مرگ و مير انسانها جلوگيري کنند. اينگونه افراد در دربار پادشاهان و حكام مقتدر زمان خود از ارزش و اعتبار والائي برخوردار بودند بطوريكه برخي از آنها توانستند حتي براي مدتي طولاني بر صندلي وزارت و يا صدارت حكام زمان خود نيز تكيه زنند.ا
در دوران ما نيز با اينكه وسعت علم و دانش بشري بسرعت بر مجهولات دست مييابد و هر روز يكي از پستوهاي تاريك جهل را با چراغ دانش روشن مينمايد كم نيستند كسانيكه هنوز معتقد به سرنوشت و تقدير بوده حوادثي را كه بر انسانها ميگذرد غير قابل كنترل و لازم الاجرا ميدانند.ا
(هنوز هم عده ای معتقدند که تولد انسانها در ماههای مختلف سال بر خصوصیات و اخلاق و رفتارفردی آنها اثر میگذارد).ا
ولي يكي از دوستانم عقيده اي جدا از اينها دارد. او معتقد است سرنوشت و تقدير دو چيز كاملا" متفاوتند باين ترتيب كه سرنوشت آدمها ممكن است بخوبي و خوشي پايان گيرد و يا در جهت عكس مسير آرزوهاي آنها حركت نمايد و بقول معروف "عاقبت بخير نشوند" ولي تقدير هميشه در جهت منفي حركت مينمايد و آنرا براي پايان ناخوش سرنوشت آدميان بكار ميبرند از اينرو پس از هر اتفاق بد و يا نحسي كه دامنگير افراد بشر ميگردد ميگويند: "تقديرش چنين بوده است".ا
همان دوست براي اثبات نظر خود داستاني طنز آلود در ارتباط با تقدير برايم تعريف كرد كه بد نيست برايتان بازگو كنم.ا
او ميگفت: "بطوريكه در روايات آمده است خداوند "روزي دهنده" هر روز فرشته هاي رحمت خودرا بخانه هاي مردم ميفرستد تا "روزي" آنها را آنطور كه در عرش برايشان معين شده است بدستشان برساند.ا
اين فرشتگان كه برخلاف آدميان شب و روز برايشان يكسان است و هيچگاه بخواب نميروند، هر روز سحرگاهان قبل از اينكه سياهي شب خيمه از روي كره خاك برگيرد روانه خانه هاي مردم ميشوند تا قبل از روشن شدن هوا و زمانيكه آدميان هنوز از خانه هاي خود بيرون نرفته باشند، "روزي" آنها را بدستشان برسانند.ا
يكي از اين انسانها كه زارعي فقير و زحمتكش بود هر روز سحرگاه قبل از اينكه نور ستارگان در روشنائي خورشيد رنگ ببازد و با گرماي خود نم خاك را از روي زمين برچيند براي آبياري و كار روي قطعه زمين كوچك خود از خانه بيرون ميرفت تا شايد با كار بيشتر قاتقي هراندازه اندك براي نان خالي خود تهيه نمايد. اين سحر خيزي زودهنگام باعث ميشد تا هر روز هنگاميكه فرشته رحمت حلقه بر در خانه او ميكوفت جز همسر پيرمرد كسي را در خانه نمي يافت لذا "روزي" همسرش را ميداد و سهم پيرمرد را دوباره بآسمان باز ميگرداند باين اميد كه شايد روز ديگر پيرمرد را يافته "روزي" اورا بدستش بسپارد زيرا فرشتگان وظيفه دارند "روزي" هركس را بدست خودش بسپارند و مجاز نيستند آنرا حتي به همسر او بدهند.ا
روز بعد و روزهاي ديگر هم بهمان ترتيب بدليل سحرخيزي زود هنگام پيرمرد، فرشته رحمت قادر نميگرديد "روزي" اورا بدستش برساند از اينرو مردك بينوا بدون دريافت "روزي" هرچه بيشتر تلاش ميكرد وضع زندگيش روز بروز از بد هم بدتر ميشد و مجبور بود با سهيم شدن درهمان مختصر "روزي" همسرش زندگي را با سختي بگذراند.ا
چون اين آمدن هر روزه فرشته رحمت و كوبيدن درب خانه مرد روستائي ماهها و سالها تكرار شده بود از اينرو بمجرد اينكه فرشته رحمت درب خانه پيرمرد را ميكوبيد و صداي "تق" بلند ميشد زن بينواي او كه ميدانست كوبنده درب جز فرشته رحمت كس ديگري نيست از داخل خانه ندا سر ميداد كه: "ديره" و تكرار اين صداي "تق" هر روزه و ندا در دادن همسر پيرمرد كه میگفت "ديره" كم كم بصورت "تق" و "ديره" درآمد و درنهايت نام "تقديره" و يا "تقدير" بخود گرفت و از آن ببعد هر حادثه نا مطلوب و يا مصيبت باري كه براي آدميان رخ ميدهد ميگويند: "تقديرش چنين بوده است".ا
No comments:
Post a Comment