Wednesday, May 14, 2008

آب

آب

ضرب المثلها و مشتقات آن

آب، این مایع بیرنگ و بی بو که چهار پنجم سطح کره زمین را فرا گرفته بیش از نود و پنج درصد وزن بدن انسانها را تشکیل میدهد و قدما آنرا یکی از چهار عنصر اصلی حیات (آب، خاک، باد، آتش) میشمردند. آب اهمیت فراوانی که در زندگی موجودات زنده کره خاکی ما دارد از اینرو بی سبب نیست که در فرهنگ فولکلوریک مردم ایران دستمایه بسیاری از ضرب المثلهای فارسی است که جا بجا مفاهیم و معانی مختلفی را ارائه میکند. در زیر بچند نمونه از آنها اشاره میکنیم.ا
ضرب المثل ها -I
آب که از سر گذشت چه یک نی چه صد نی - کنایه ایست از فرو رفتن در عمق آلودگیها که تفاوتی بین کم یا زیاد آن نیست.ا
آب را گل آلود میکنند تا ماهی بگیرند - اشاره به کسانیست که برای رسیدن بمقصود فضا را مشوش میکنند
آب که یکجا بمونه بو میگیرد - حرکت و فعالیت را توصیه میکند
آب از سرش گذشته است - یعنی دیگر کارش تمام است
دست به آب رفتن - اصطلاحی است قدیمی که هنگام رفتن به توالت میگفتند
آب زیر پوستش رفته - یعنی وضعش خوب شده
آب به آب شدن - تغییر وضعیت دادن
آب راحت از گلویش پائین نمیرود - کسانیکه همیشه دنبال دردسر میگردند
آب که سر بالا بره قورباغه ابو عطا میخونه - کنایه از کار غیر ممکن و انجام نشدنی است
آب باریکه - اشاره به روزی یا درآمد مختصرافراد است
آبمان با او در یک جوی نمیرود - همفکر و همراه نبودن
آب نباشه شناگر قابلی است - کنایه به آدمهائیست که همیشه لاف میزنند
تا عاقل رفت فکر کنه، دیوانه از آب گذشت - اشاره به آدمهائیست که نمیتوانند در کارها زود تصمیم بگیرند
تشنه در بیابان سراب می بینه - آدمهای محتاج و درمانده زود فریب میخورند
مواظب باش آب زیرت نره - احتیاط کن فریبت ندهند
آب پاکی را رو دستش ریختند - یک نه بزرگ باو گفتند
آب تو دلش تکان نخورد - اشاره بکسانیست که خونسرد هستند وکارها را آهسته وبدون شتاب انجام میدهند
چه خبرته، آب دهانتو جمع کن - کنایه بکسانیست که بینهایت از چیزی خوششان آمده
آب ریخته را نمیتوان جمع کرد - اتفاقی که افتاده دیگه نمیشه رفع و رجوعش کرد
آبشو زیاد کن - کنایه از رسیدن مهمان ناخوانده و کم بودن غذاست
نم پس ندادن - کنایه از خسیس بودن آدمهاست
فکر نان باش که خربزه آب است - اشاره بکسانی است که مشکلات اصلی زندگی را رها کرده بدنبال مسائل فرعی میروند
کوزه گر از کوزه شکسته آب میخورد - کنایه ای از خساست بعضی ازآدمهاست
آب آبادانی است - کنایه ای از اهمیت آب در زندگی است
تا این آب میرود ما نیز نان میخوریم - کنایه ای از گذر زمان است
بیلش دم آبه - اصطلاحی است در کشاورزی، به زارعینی که مشغول آبیاری هستند گفته میشود
اگر دنیا را آ ب ببرد اورا خواب میبرد - اشاره به آدمهای تنبل و بی توجه به امور زندگی
آبها از آسیاب ریخت - آرامش برقرار شد
آب از سرچشمه گل آلود است - کار از پایه خراب است
ضربه های آبدار- ضربه های کاری و از پای در آورنده
آب زیر کاه - موذی، فتنه گر، دورو
تا گوساله گاب (گاو) شود دل صاحبش آب شود - کنایه ای از انتظارهای طولانی است
از کدام ناحیه آب میخورد - کار از کجا خراب است
آب از آب تکان نخورد - هیچ اتفاقی نیفتاد
آن کس که خوابه هستی اش به آبه - کنایه ای از سستی و بیخبری آدمهاست
ضرب المثل های جنبی آب -II

دل بدریا زدن - از خود گذشتگی
آبرو داری کردن - حفظ حیثیت و اعتبار فردی و یا خانوادگی
قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود - اندرزی برای پس انداز کردن
سر چشمه شاید گرفتن به بیل، چو پر شد نشاید گرفتن به پیل - کنایه از پتانسیل و قدرت آبهای جمع آوری شده است

اسامی که با آب ساخته میشوند -III

آبشخور - جائیکه حیوانات برای خوردن آب میروند
آبکش - وسایل آشپزخانه
آبراهه - نهر آب، کانالها
آب بند - سد های کوچکی که برای جمع آوری آبها درست میکنند
آبیاری - آب دادن گل و گیاه و زمینهای زراعتی
آبکنار- کنارنهرها و دریاچه ها
آبشار- ریزش آب از ارتفاع
آبدزدک - سوسکهائی که در آبراهه ها زندگی میکنند
آب نما - به آبشارهای مصنوعی که درساختمانها ومیادین برای زیبائی محیط ساخته میشوند
گنداب - جمع شدن آب چشمه های معدنی وگوگردی در یک مکان
پایاب - به آبهای کم عمق میگویند
آبکی - به مایعات رقیق میگویند
آبفشان - آبهای تحت فشار که از طریق چاه و یا چشمه ها از زمین بیرون میجهند
آب انبار- مخزن آب خانه ها در قدیم
سرداب یا سردابه - به زیرزمینهای تاریک و نمور میگویند
ماندآب یا مرداب - آبهای راکد جمع شده در یک محل، باطلاقها
میرآب - مأموران قدیمی تقسیم آب در محلات
آبرفت - بزمینهائیکه از تخریب سنگهای کوه و رسوب آن در زمینهای پائین دست بوجود میآیند
زه آب یا نشت آب - آبیکه دراثر بالا آمدن سطح آبهای زیرزمینی بروی زمین ظاهر میشود
سیرآب کردن - آب کافی بزمینها دادن
ضمنا" پاکی و شفافیت و صفای روح انسانها را نیز به آب زلال مثال میزنند

انواع مختلف آبها - IV

آب خالص و زلال، آب مقطر، آبجو، آب نبات، آب قند، آبجوش، و.....ا
آب کر - آبی که برای شستشو و گرفتن وضو جایز است
آب چلو- آبی که بعد از شستشوی برنج میماند
آب توبه - اغلب سر گناهکاران میریزند تا گناهانشان پاک شود
آب شور یا شور آب - در کویر و دریاچه های شور یافت میشود
آب مروارید - یکی از بیماریهای چشم
آب مقدس - مسیحیان در مراسم مذهبی از آن استفاده میکنند
آبرنگ - درنقاشی بکار میرود
آب معدنی - آبهائیکه دارای املاح معدنی هستند و از اعماق زمین بیرون میآیند
انواع آبمیوه ها - V

آبلیمو، آب پرتقال، آب سیب، آبغوره، آب آناناس، گرانبری، زرشک، انار و.....ا
مخازن آب در شهرها -VI

سدها، بندها، استخرها، آب انبارها، حوض و حوضچه خانه ها و همچنین آب لوله کشی شهرها
منابع و سرچشمه های آب در طبیعت - VII

.آبهای سطحی - اقیانوسها و دریاها و یا آب باران و برف که در رودخانه ها جریان مییابند
آبهای زیرزمینی - چشمه ها، قنوات، چاههای عمیق و نیمه عمیق و آرتزین که از مخازن آبها در زیرزمین تخلیه میگردند.ا
آبهای ترمال - آبهای گرم معدنی و گوگرد دار که با فشار از اعماق زمین بیرون میآیند

No comments: